English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
andromeda از دست غولی نجات یافت وزن او شد
Other Matches
giantship غولی
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
detection یافت
there is یافت میشود
resumption باز یافت
opportunity دست یافت فراغت
opportunities دست یافت فراغت
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
on the morrow of the war چون جنگ پایان یافت
thein تئین که درچای یافت میشود
theine تئین که درچای یافت میشود
it occurs in nature as a gas در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
jadeite یشم اعلی که در برمه یافت میشود
super abound بوفور یافت شدن بیش از حد بودن
finding انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
findings انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
bois jourdian نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
assembler پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
general store فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
faxed غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
harmotome سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
riboflavin ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
time and tide wait for no man <proverb> کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
salvation نجات
liberation نجات
escape line خط نجات
rescue نجات
rescued نجات
life jacket کت نجات
rescues نجات
rescuing نجات
life vest کت نجات
safety نجات
liveries نجات
livery نجات
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
lifeguards نجات غریق
life raft قایق نجات
safety belt کمربند نجات
life net تور نجات
parachute چتر نجات
parachuted چتر نجات
parachut چتر نجات
safety belts کمربند نجات
crash boat قایق نجات
salvable نجات یافتنی
rescue operation عملیات نجات
liferaft شناوه نجات
lifeguard submarine زیردریایی نجات
lifeguard نجات غریق
resuscitation نجات غریق
rescue basket زنبیل نجات
life vest جلیقه نجات
parachutes چتر نجات
life line بند نجات
plane guard ناوگارد نجات
breeches buoy بویه نجات
life float قایق نجات
safety boat قایق نجات
deep submergence زیردریایی نجات
life buoy بویه نجات
life buoy حلقه نجات
life belt کمربند نجات
life jacket جلیقه نجات
plane guard ناو نجات
parachuting چتر نجات
refugee relief نجات پناهندگان
life line طناب نجات
redeliver از نو نجات دادن
lifesaving نجات غریق
life boat کرجی نجات
survivors نجات یافتگان
survives نجات دادن
surviving نجات دادن
survive نجات دادن
lifeboat قایق نجات
survived نجات دادن
lifeboats قایق نجات
deliver نجات دادن
delivers نجات دادن
stole جلیقه نجات
life boad قایق نجات
saviour نجات دهنده
save نجات دروازه
saviours نجات دهنده
survival suit لباس نجات
survival pack بسته نجات
savior نجات دهنده
salvageable قابل نجات
lifebelt کمربند نجات
lifebelts کمربند نجات
recover نجات دادن
recovering نجات دادن
recovers نجات دادن
salvation سبب نجات
fire escape نردبان نجات
saves نجات دروازه
saved نجات دروازه
fire escapes نردبان نجات
life belt کمربند نجات غریق
life belt لاستیک نجات غریق
lifesaver نجات دهنده زندگانی
rescue and assistance عملیات نجات و مددکاری
life buoy حلقه نجات غریق
liferaft قایق نجات لاستیکی
life vest لباس نجات غریق
lifesaving وسیله نجات غریق
survivors نجات یافتگان از مرگ
lifesaving نجات دهنده زندگی
salvaging از خطرنابودی نجات دادن
salvages از خطرنابودی نجات دادن
lifeguards گارد نجات دریایی
lifeguards مامور نجات غریق
lifeguard گارد نجات دریایی
lifeguard مامور نجات غریق
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
soteriology مبحث نجات رستگاری
search and rescue عملیات تجسس و نجات
salvaged از خطرنابودی نجات دادن
pararescue team تیم تجسس و نجات
helicopter rescue strop کمربند نجات هلیکوپتر
helicopter rescue net تور نجات هلیکوپتر
mae west جلیقه نجات فشاری
fire and rescue نجات و اطفای حریق
salvage از خطرنابودی نجات دادن
paradrop بارریزی باچتر نجات
pararaft وسایل نجات چتربازی
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
save one's neck/skin <idiom> نجات خوداز خطر ومشکل
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
lifeguards نجات غریق محافظ شخصی
lifelines طناب یارسن نجات غواص
salvage اموال نجات یافته از خطر
lifeguard نجات غریق محافظ شخصی
redeemers رهایی بخش نجات دهنده
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvages اموال نجات یافته از خطر
lifeline طناب یارسن نجات غواص
salvaging اموال نجات یافته از خطر
redeemer رهایی بخش نجات دهنده
life line طناب وصل به حلقه نجات
fire and rescue عملیات نجات و اطفای حریق
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
saves نجات دادن پس انداز کردن
save نجات دادن پس انداز کردن
saved نجات دادن پس انداز کردن
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
ski patrolman عضو گروه نجات در پیست اسکی
surviving ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
to rescue somebody from drowning کسی را از غرق شدن نجات دادن
to rescue people from the water مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
salvor نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
life jacket سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
deep submergence زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
para bomb بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
salvages نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
life preservers وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
salvaged نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
salvaging نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
ski patrol گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
life preserver وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
anchor line extension kits جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
particularism اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
vented سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
vent سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
aviation life support equipment وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com