Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
follow suit
<idiom>
از دیگری تقلیدکردن
Other Matches
imitates
تقلیدکردن
simulating
تقلیدکردن
pattern
تقلیدکردن
patterns
تقلیدکردن
simulate
تقلیدکردن
simulates
تقلیدکردن
imitate
تقلیدکردن
imitated
تقلیدکردن
imitating
تقلیدکردن
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
t' other
دیگری
another
دیگری
third
به دیگری
tother
دیگری
thirds
به دیگری
common of pasturage
حق چرادرزمین دیگری
consecutively
یکی پس از دیگری
in turn
<idiom>
یکی پس از دیگری
other
متفاوت دیگری
heteronomous
پیروقانون دیگری
at another time
در زمان دیگری
others
متفاوت دیگری
at second hand
از قول دیگری
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
onother's money
پول دیگری
shuffle off
بدوش دیگری گذاردن
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
impersonating
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated
خودرابجای دیگری جا زدن
highbinder
جاسوس یا مراقب دیگری
release
اعراض از حق به نفع دیگری
released
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
اعراض از حق به نفع دیگری
convert
تغییر چیزی به دیگری
transports
انتقال از یک مسیر به دیگری
converting
تغییر چیزی به دیگری
to feel for another
برای دیگری متاثرشدن
breach of a close
تجاوز به ملک دیگری
transporting
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
transport
انتقال از یک مسیر به دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
حرف دیگری راقاپیدن
transplants
درجای دیگری نشاندن
converts
تغییر چیزی به دیگری
transplanting
درجای دیگری نشاندن
transplanted
درجای دیگری نشاندن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
transplant
درجای دیگری نشاندن
breach of close
تجاوز به ملک دیگری
assumpsit
تقبل دیون دیگری
another
کسی
[چیز]
دیگری
personified
رل دیگری بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
ratios
نسبت یک عدد به دیگری
personify
رل دیگری بازی کردن
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
metonymy
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
one after a
یکی درپی دیگری
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
personifying
رل دیگری بازی کردن
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
eye baby
دیگری که به او نگاه میکند
alternately
تغییر از یکی به دیگری
predecease
قبل از دیگری مردن
impersonates
خودرابجای دیگری جا زدن
detinue
ضبط مال دیگری
i had no a
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
serially
یکی پس از دیگری یا در سری
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
it is of a different kind
قسم دیگری است
i had no a
چاره دیگری نداشتم
let a praise thee
بگذارد دیگری تورابستاید
one country or another
این یا یک کشور دیگری
predecease
مرگ قبل از دیگری
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
multiplicand
عددی که در دیگری ضرب شود
transmutation
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
matches
تنظیم ثبات معادل با دیگری
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
he took a different view
نظریه دیگری اتخاذ کرد
are these a more apples
هیچ سیب دیگری هست
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
to t.
بحقوق دیگری تجاوز کردن
girlfriends
زنی که دوست زن دیگری است
match
تنظیم ثبات معادل با دیگری
ghostwrite
بنام شخص دیگری نوشتن
common of piscary
حق ماهی گیری درابهای دیگری
outdistance
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
delaying
یچ بسته به دیگری عبور میکند
outdistanced
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
pur autre vie
برای مدت عمر دیگری
delays
یچ بسته به دیگری عبور میکند
suffragan
تابع منطقه یاقسمت دیگری
reword
باواژههای دیگری بیان کردن
outdistances
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancing
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
passing off
به اسم دیگری معامله کردن
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
right of way
حق عبور از روی ملک دیگری
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
rights of way
حق عبور از روی ملک دیگری
relocation
انتقال به محل دیگری ازحافظه
sublease
به مستاجر دیگری اجاره دادن
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
be a carbon copy
<idiom>
دقیقا مثل دیگری بودن
global
را با دیگری در متن عوض میکند
globally
را با دیگری در متن عوض میکند
to connect with a flight
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
vest
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vests
واگذاری حقی یامالی به دیگری
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
unless you are otherwise engaged
اگر کار دیگری نداری
proxy
بنمایندگی دیگری رای دادن
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
rehousing
به جای دیگری اسکان دادن
direct objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
interrupting
حرف دیگری را قطع کردن
interrupts
حرف دیگری را قطع کردن
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
inherit
وارث شدن از دیگری گرفتن
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
inheriting
وارث شدن از دیگری گرفتن
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
inherits
وارث شدن از دیگری گرفتن
interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
girlfriend
زنی که دوست زن دیگری است
vicariousness
خود را به جای دیگری گذاشتن
vicarious authority
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
new person
<idiom>
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
throw down the gauntlet
<idiom>
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
transmissions
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
impersonation
نقش دیگری رابازی کردن
transmission
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
to be moved to another school
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
conditional
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
bloodsucker
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
heteronomy
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
deforciant
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
comparisons
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
compurgator
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
multiplying
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
drift bolt
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
dutch uncle
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
eep
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
multiplies
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplied
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
migration
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
comparison
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
leave (someone) holding the bag
<idiom>
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
freeload
<idiom>
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
farm out
<idiom>
شخص دیگری برای انجام کار
Nothing more occurs to me .
چیز دیگری بنظرم نمی رسد
This is a different thing altogether.
این کاملا" چیز دیگری است
vicarious work
کاری که کسی به جای دیگری بکند
transshipment
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
transplantable
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
topwork
پیوند از جنس دیگری بدرخت زدن
something else again
<idiom>
بحث دیگری دارد، چیز دیگریست.
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
That's another story.
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com