Dictiornary-Farsi | از روی طفره یا خدعه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 173 (2 milliseconds)

English	Persian
elusively	از روی طفره یا خدعه


Other Matches

feints	خدعه
obreption	خدعه
wile	خدعه
tricking	خدعه
deceit	خدعه
feinting	خدعه
feinted	خدعه
trick	خدعه
feint	خدعه
tricked	خدعه
ruse	خدعه
ruses	خدعه
deceit	حیله خدعه
obreptitious	خدعه امیز
gloze	خدعه زدن
lurch	خدعه گوش بزنگی
lurched	خدعه گوش بزنگی
lurches	خدعه گوش بزنگی
lurching	خدعه گوش بزنگی
feints	حمله خدعه امیز
feint	حمله خدعه امیز
feinted	حمله خدعه امیز
feinting	حمله خدعه امیز
deceitful	مزور خدعه امیز
cheats	خدعه کردن گول زدن
rig	با خدعه وفریب درست کردن
cheated	خدعه کردن گول زدن
cheat	خدعه کردن گول زدن
rigs	با خدعه وفریب درست کردن
rigged	با خدعه وفریب درست کردن
black list	فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
evasion	طفره
dodgers	طفره رو
subterfuge	طفره
subterfuges	طفره
elusive	طفره زن
dalliance	طفره
balker	طفره رو
balky	طفره رو
runaround	طفره
dodger	طفره رو
procrastination	طفره
evasions	طفره
shirking	طفره رو
shirked	طفره رو
deflections	طفره
shirk	طفره رو
avoidance	طفره
dodgy	طفره رو
evasive	طفره زن
deflection	طفره
shirks	طفره رو
tergiversator	طفره رو
elusion	طفره
put off	طفره
jink	طفره
truants	طفره رو
stick-in-the-muds	طفره رو
stick in the mud	طفره رو
stick-in-the-mud	طفره رو
goldbrick	طفره رو
truant	طفره رو
dallier	طفره زن
ca'canny	طفره
procrastinator	طفره رو
jink	طفره رفتن
stall	طفره زدن
get round	طفره رفتن
stalling	طفره زدن
prolongate	طفره رفتن
ineludible	طفره نزدنی
truancy	طفره زنی
evasion	طفره رفتن
procrastinatory	طفره امیز
evasions	طفره رفتن
goby	طفره پیشگیری
prorogation	طفره زنی
bilk	طفره زدن
baulk	ردکردن طفره
baulk	طفره رفتن
hem and haw <idiom>	طفره رفتن
dodgery	طفره روی
aviod	طفره زدن از
evasively	از روی طفره
elusory	طفره امیز
escape mechanism	طفره وتعلل
evadable	طفره پذیر
evadingly	طفره زنان
evasible	طفره زدنی
shirker	ادم طفره رو
baulks	طفره رفتن از
avoid	طفره رفتن از
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از
wriggle	طفره زدن
wriggled	طفره زدن
wriggles	طفره زدن
wriggling	طفره زدن
dodges	طفره زدن
dodge	طفره زدن
doffs	طفره رفتن
doffing	طفره رفتن
doffed	طفره رفتن
baulking	طفره رفتن از
baulked	طفره رفتن از
defaulter	قصورکننده طفره زن
defaulters	قصورکننده طفره زن
balking	طفره رفتن از
balked	طفره رفتن از
balk	طفره رفتن از
dodging	طفره زدن
doff	طفره رفتن
hedges	طفره زدن
hedged	طفره زدن
shirk	طفره زدن
shirked	طفره زدن
shirking	طفره زدن
shirks	طفره زدن
balks	طفره رفتن از
evade	طفره زدن از
evaded	طفره زدن از
evades	طفره زدن از
evading	طفره زدن از
fetch	بهانه طفره
dodged	طفره زدن
fudges	طفره رفتن
hedge	طفره زدن
fetches	بهانه طفره
fetched	بهانه طفره
avoids	طفره رفتن از
fudging	طفره رفتن
funk	طفره زدن
fudge	طفره رفتن
fudged	طفره رفتن
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
stalling	دور سرگرداندن طفره
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
parried	دورسازی طفره رفتن
parries	دورسازی طفره رفتن
parry	دورسازی طفره رفتن
parrying	دورسازی طفره رفتن
stall	دور سرگرداندن طفره
subterfuges	طفره زنی اختفاء
subterfuge	طفره زنی اختفاء
swerving	عدول کردن طفره زدن
swerves	عدول کردن طفره زدن
swerved	عدول کردن طفره زدن
swerve	عدول کردن طفره زدن
evasiveness	حالت یاخوی طفره زنی
to play the truant	از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
eluded	طفره زدن دوری کردن از
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
prolongs	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolonging	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolong	طفره رفتن بطول انجامیدن
eludes	طفره زدن دوری کردن از
eluding	طفره زدن دوری کردن از
elude	طفره زدن دوری کردن از
dallying	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
dallied	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallies	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dally	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
beat around the bush <idiom>	غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.	پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن