Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
affectedly
از روی فاهر سازی
Search result with all words
aspect
روش فاهر سازی چیزی
aspects
روش فاهر سازی چیزی
simulation
فاهر سازی
simulations
فاهر سازی
Other Matches
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
rind
فاهر
surfaces
فاهر
the outward state
فاهر
manifests
فاهر
manifesting
فاهر
manifest
فاهر
rinds
فاهر
face
فاهر
squalid
بد فاهر
exteriority
فاهر
externals
فاهر
appearance
فاهر
external
فاهر
mien
فاهر
guise
فاهر
guises
فاهر
apparent
فاهر
superficial
فاهر
ostensible
فاهر
manifested
فاهر
appearances
فاهر
outsides
فاهر
groomed
فاهر
surface
فاهر
on the surface
در فاهر
surfaced
فاهر
guize
فاهر
externally
فاهر
faces
فاهر
sensations
فاهر
superficies
فاهر
semblable
فاهر
sensation
فاهر
outside
فاهر
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
habit
مشرب فاهر
outwardly
برحسب فاهر
appearances
فاهر نمایش
personal appearance
وضع فاهر
spring
فاهر شدن
habits
مشرب فاهر
faces
فاهر منظر
face
فاهر منظر
springs
فاهر شدن
hue
تصویر فاهر
hues
تصویر فاهر
affecter
فاهر ساز
surface
رویه فاهر
surfaces
رویه فاهر
formalist
فاهر پرست
surfaced
رویه فاهر
pro forma
از لحاظ فاهر
nominally
بصورت فاهر
appearance
فاهر نمایش
turn up
فاهر شدن
the out ward eye
چشم فاهر
garb
کسوت فاهر
hermaphrodite
خنثی فاهر
aspects
صورت فاهر
settings
وضع فاهر
setting
وضع فاهر
look
فاهر شدن
turned out
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
looked
فاهر شدن
outward show
صورت فاهر
looks
فاهر شدن
in outward show
بصورت فاهر
aspect
صورت فاهر
merged
دشمن فاهر شد
similitude
بیرون فاهر
hermaphrodites
خنثی فاهر
outside appearance
صورت فاهر
outsight
فاهر بینی
trumpery
خوش فاهر
turn-ups
فاهر شدن
seemed
فاهر شدن
seems
فاهر شدن
seem
فاهر شدن
gloss
جلوه فاهر
to out ward seeming
برحسب فاهر
to make ones a
فاهر شدن
semblance
صورت فاهر
outward show
نمایش فاهر
the outward man
انسان فاهر
exposed
فاهر شده
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
for a sake
برای حفظ فاهر
show up
<idiom>
فاهر شدن ،رسیدن
prima facie evidence
مدرک به فاهر قاطع
resurface
دوباره فاهر شدن
resurfaces
دوباره فاهر شدن
resurfaced
دوباره فاهر شدن
phantasm
فاهر فریبنده سایه
pro forma
برای صورت فاهر
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
seeming
فاهر نما زیبایی
the outer man
وضع فاهر شخص
phantoms
منظر فاهر فریبنده
outward things
جهان برونی یا فاهر
phantom
منظر فاهر فریبنده
of the surface
در صورت فاهر از بیرون
to keep up appearances
حفظ فاهر کردن
develop
فاهر کردن عکس
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
verisimilar
دارای فاهر حقیقی
exposure
فاهر شدن عکس
exposures
فاهر شدن عکس
out
رفتن فاهر شدن
out-
رفتن فاهر شدن
pro forma
منباب فاهر فاهری
develops
فاهر کردن عکس
outed
رفتن فاهر شدن
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
notation
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
scarious
دارای فاهر خشک وپلاسیده
looked
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
look
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
notations
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
hued
دارای فاهر ونمای مخصوص
stuffed shirt
ادم خوش فاهر وتوخالی
stuffed shirts
ادم خوش فاهر وتوخالی
reasonable and probable cause
علت معقول و به فاهر درست
cycles
بصورت متناوب فاهر شدن
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
cycled
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
to evolve a fact
چگونگی امری را فاهر کردن
paradoxical
در فاهر مهمل و درواقع درست
looks
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
turn up
<idiom>
به طور ناگهانی فاهر شدن
deponont
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
acronical
فاهر شونده در غروب افولی
rounding
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
project
فاهر کردن نشان دادن
projected
فاهر کردن نشان دادن
projects
فاهر کردن نشان دادن
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
developer
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developers
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
pop up
<idiom>
غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
paged
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
pages
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
outwardness
کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
whited
ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
deusexmachina
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
expose
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
clothes horses
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
textualism
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
exposes
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
print
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
prints
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
printed
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exteriorize
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
clothes horse
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
transient
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
latensification
تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
transients
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
generations
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generation
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
times
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
VBScript
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
drop down menu
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com