Dictiornary-Farsi | از روی قواعد صدا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 51 (6 milliseconds)

English	Persian
phonetically	از روی قواعد صدا


Search result with all words

rules	قواعد بازی
biotechnology	ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
extend	روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending	روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends	روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
technocracies	حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy	حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
illegal	دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
illegal	دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
information	داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
grammatical	صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
inference	مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences	مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
physically	با قواعد طبیعی
format	قواعد دستورات زمان اسمبلی
format	قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats	قواعد دستورات زمان اسمبلی
formats	قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
syntactic	طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactical	طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
double standard	قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
propriety	قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
protocol	ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols	ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
commutation rules	قواعد جابجایی
contiguous zone	منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
dialectically	مطابق قواعد منطق
disassemble	ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
fleming's rules	قواعد فلمینگ
formatter	سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
geometrize	از روی قواعد هندسی کارکردن
geometrize	با قواعد هندسی درست کردن
grammatical error	استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
hund rules	قواعد هوند
IMA	سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
infix notation	روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
lawmerchant	قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
military testament	وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
pedantry or pedantism	پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
phrenologically	ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
precendence rules	قواعد تقدم
regvlarity	مطابقه با قواعد
restatement of the law	مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
rules for forming plurals	قواعد جمع بندی
rules of football	قوانین یا قواعد فوتبال
selection rules	قواعد گزینش
Pay attention to the house rules [hazard statements] .	توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
inference rule	قواعد استنتاج [منطق]
transformation rule	قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
rule of inference,	قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
Partial phrase not found.