Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
strike off the rolls
از صورت وکلا خارج کردن
Other Matches
texts
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
haul out
خارج شدن از صورت بندی
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
speeches
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
diabatic process
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
representatives
وکلا
delegates
وکلا
bar
کانون وکلا
bar association
کانون وکلا
law society
کانون وکلا
bars
کانون وکلا
bar
کرسی خطابه وکلا
bar association
کانون وکلا دادگستری
bars
کرسی خطابه وکلا
bar council
هیات مدیره کانون وکلا
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
ejected
خارج کردن
expulse
خارج کردن
bring out
خارج کردن
discharges
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
discharge
خارج کردن
ejects
خارج کردن
extraction
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
derailed
از خط خارج کردن
eject
خارج کردن
phase out
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
to rule out
خارج کردن
unship
خارج کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarms
از ضامن خارج کردن
spewed
با فشار خارج کردن
phase out
به ترتیب خارج کردن
defecated
خارج کردن مدفوع
spew
با فشار خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
defecating
خارج کردن مدفوع
defecates
خارج کردن مدفوع
defecate
خارج کردن مدفوع
to put out of court
از دستور خارج کردن
disseise
ازتصرف خارج کردن
write off
از دفتر خارج کردن
spewing
با فشار خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
exfiltration
خارج کردن از میدان
tables
از دستور خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
decivilize
از تمدن خارج کردن
to expel
[from]
بزور خارج کردن
[از]
lay on the table
از دستور خارج کردن
table
از دستور خارج کردن
disarm
از ضامن خارج کردن
expectorate
ازشش خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
swap out
مبادله کردن به خارج
write-offs
از دفتر خارج کردن
tabling
از دستور خارج کردن
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
reeked
بخار ازدهان خارج کردن
reek
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
بخار ازدهان خارج کردن
emancipating
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
از زیر سلطه خارج کردن
reeks
بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipates
از زیر سلطه خارج کردن
emancipate
از زیر سلطه خارج کردن
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
emits
بیرون دادن خارج کردن
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
emit
بیرون دادن خارج کردن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
deviations
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
deviation
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discarding
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discarded
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting
خارج کردن خلع ید کردن
evict
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
خارج کردن خلع ید کردن
eviction
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
evictions
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
released
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
releases
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
invoice
صورت کردن
invoicing
صورت کردن
invoiced
صورت کردن
invoices
صورت کردن
list
صورت کردن
label
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labelled
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
rosters
وارد صورت کردن
to strike off the rolls
از صورت حذف کردن
roster
وارد صورت کردن
mine action
عمل کردن به صورت مین
scheduled
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
to e. figures upon astone
صورت هایی بر سنگ نقش کردن
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
take something to heart
<idiom>
به صورت جدی تصمیم گیری کردن
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
figure eight fake
ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
hasty sling
حلقه کردن بند تفنگ به صورت تعجیلی
to stare at person in the face
توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
mercury delay line
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
to save ones face
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to marshal one's creditors
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
demonetization
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
lotion
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotions
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
WAV file
روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
select
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com