English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
Other Matches
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
haul out خارج شدن از صورت بندی
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
speeches وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
representatives وکلا
delegates وکلا
bar کانون وکلا
bar association کانون وکلا
law society کانون وکلا
bars کانون وکلا
bar کرسی خطابه وکلا
bar association کانون وکلا دادگستری
bars کرسی خطابه وکلا
bar council هیات مدیره کانون وکلا
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
ejected خارج کردن
expulse خارج کردن
bring out خارج کردن
discharges خارج کردن
derail از خط خارج کردن
discharge خارج کردن
ejects خارج کردن
extraction خارج کردن
derails از خط خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
eject خارج کردن
phase out خارج کردن
ejecting خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
to rule out خارج کردن
unship خارج کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarms از ضامن خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
defecated خارج کردن مدفوع
spew با فشار خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
defecates خارج کردن مدفوع
defecate خارج کردن مدفوع
to put out of court از دستور خارج کردن
disseise ازتصرف خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
exfiltration خارج کردن از میدان
tables از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
decivilize از تمدن خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
lay on the table از دستور خارج کردن
table از دستور خارج کردن
disarm از ضامن خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
ablate بریدن و خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
write-offs از دفتر خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
reek بخار ازدهان خارج کردن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
emitted بیرون دادن خارج کردن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
emits بیرون دادن خارج کردن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
emit بیرون دادن خارج کردن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
emitting بیرون دادن خارج کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
bail عمل خارج کردن اب قایق
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicted خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sideline ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
invoice صورت کردن
invoicing صورت کردن
invoiced صورت کردن
invoices صورت کردن
list صورت کردن
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
rosters وارد صورت کردن
to strike off the rolls از صورت حذف کردن
roster وارد صورت کردن
mine action عمل کردن به صورت مین
scheduled صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
to e. figures upon astone صورت هایی بر سنگ نقش کردن
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
take something to heart <idiom> به صورت جدی تصمیم گیری کردن
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
figure eight fake ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
hasty sling حلقه کردن بند تفنگ به صورت تعجیلی
to stare at person in the face توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
to save ones face ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
lotion محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotions محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
select خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com