Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
high-class
از طبقات بالا
Search result with all words
Brahmin
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmins
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Other Matches
tag rag
طبقات
folia
طبقات
economic classes
طبقات اقتصادی
folia
طبقات نازک
categories of maintenance
طبقات نگهداری
stratification
تشکیل طبقات
across the board
شامل تمام طبقات
coal measures
طبقات زغال خیز
the rabble
طبقات پایین اجتماع
The various strata of society.
طبقات مختلف اجتماع
ratag
طبقات پایین اجتماع
ragtag
توده طبقات پست
macro
طبقات و عملیات در یک تابع
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
caste
طبقات مختلف مردم هند
classless
بدون طبقات اجتماعی یا اقتصادی
upper classes
وابسته به طبقات بالای اجتماع
goodies
زن کامل و محترمه از طبقات پایین
upper class
وابسته به طبقات بالای اجتماع
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
goody
زن کامل و محترمه از طبقات پایین
castes
طبقات مختلف مردم هند
rabble
توده طبقات پست ازدحام
ranks
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
tectonics
مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
index fossil
سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
stratification
تشکیل طبقات زمین چینه بندی
interlaminate
در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن
inter laminate
[در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن]
stratigraphy
وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
staged
تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
ichthyosaurus
یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
tertiery
پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
rand
لبه برامدگی لبه طبقات سنگ نوار
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
unit categories
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
air stability
وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
atmospheric refraction
شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
overhead
سر بالا
upping
بالا
at a great age
در سن بالا یی
upping
رو به بالا
balcony
لژ بالا
above
در بالا
galleries
لژ بالا
gallery
لژ بالا
up
بالا
top
بالا
up stairs
بالا
upped
رو به بالا
up there
ان بالا
upper limit
حد بالا
upped
بالا
balconies
لژ بالا
overhead
بالا
up
رو به بالا
upside
بالا
uppermost
از بالا
atop
بالا
highs
بالا
superincumbent
از بالا
over
بالا
ascendancy
بالا
headwater
بالا اب
outreach
بالا
on high
در بالا
aloft
بالا
over-
بالا
highest
بالا
overtones
بالا تن
overtone
بالا تن
ascendency
بالا
high
بالا
aweigh
بالا
lever bridge
پل بالا رو
upper
بالا
elevate
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
escalates
بالا گرفتن
upgrading
بطرف بالا
rally
بالا بردن قی مت
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
rallied
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
raise
بالا بردن
upgrades
بالا بردن
top down
از بالا به پایین
upward rotation
چرخش رو به بالا
upwards
بطرف بالا
upgraded
بالا بردن
upgraded
از درجه بالا
all-time
بالا یا پایینترین حد
upgraded
بطرف بالا
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بطرف بالا
raises
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
upgrading
بالا بردن
raise
بالا کشیدن
top-down
از بالا به پایین
chock-a-block
بالا کشیده
escalate
بالا گرفتن
shoot-out
بالا جستن
shoot-outs
بالا جستن
soar
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
escalated
بالا گرفتن
Please come up .
بفرمائید بالا
aspiring
بالا رفتن
raising
بالا اوردن
aspires
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
embezzle
بالا کشیدن
aspire
بالا رفتن
embezzled
بالا کشیدن
shoot out
بالا جستن
shoot forth
بالا جستن
upheavals
بالا امدن
upheaval
بالا امدن
embezzling
بالا کشیدن
escalating
بالا گرفتن
promoting
بالا بردن
promotes
بالا بردن
promoted
بالا بردن
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
Mts
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
embezzles
بالا کشیدن
to bring up
بالا اوردن
scandent
بالا رونده
res
noitaloseR بالا
regorge
بالا اوردن
radio frequency
فرکانس بالا
pushup
بالا فشردنی
plan view
نمای بالا
plan view
دید از بالا
on stilts
بالا ایستاده بل
mountant
بالا رونده
spoke bone
زند بالا
bottom up
از پایین به بالا
they were filfty at the outsid
دست بالا
the upper storey
اشکوب بالا
ascendance
بالا رفتن
ascendent
بالا رونده
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
the above figures
ارقام بالا
talll
بلند بالا
surmountable
بالا قرارگرفتنی
face up feed
خورد رو به بالا
long precision
با دقت بالا
h.f.
فرکانس بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
high wing
بال بالا
high voltage
ولتاژ بالا
high temperature
دمای بالا
high storage
انباره بالا
high resolution
وضوح بالا
high precison
دقت بالا
high order
رتبه بالا
high frequency
بسامد بالا
high efficiency
راندمان بالا
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
head piece
قسمت بالا
heave away
بالا بکشید
heave in
بالا کشیدن
jack up
بالا بردن
it comes from above
از بالا می آید
high burst
ترکش بالا
high contrast
تغایر بالا
intumesce
بالا امدن
high grown
بلند بالا
to cast the g.
بالا اوردن
spec
مشخصات بالا
hoisted
بالا کشیدن
hoists
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
uplift
بالا بردن
uplifts
بالا بردن
upriser
بالا رونده
uprear
بالا بردن
upraise
بالا بردن
heave
بالا کشیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com