English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
pretermit از قلم انداختن کنار گذاشتن
Other Matches
put aside کنار گذاشتن
to set by کنار گذاشتن
reserving کنار گذاشتن
shelf کنار گذاشتن
earmarks کنار گذاشتن
overrule کنار گذاشتن
overruled کنار گذاشتن
overrules کنار گذاشتن
to lay aside کنار گذاشتن
lay away کنار گذاشتن
to leave off کنار گذاشتن
to put a way کنار گذاشتن
reserves کنار گذاشتن
reserve کنار گذاشتن
to put by کنار گذاشتن
deposit کنار گذاشتن
earmark کنار گذاشتن
deposits کنار گذاشتن
to put something on the shelf <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
to set aside [temporarily] [موقتا] کنار گذاشتن
bypassing کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
shunt تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
bypassed کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
shunts تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
bypass کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
step down <idiom> شغل مهم خود را کنار گذاشتن
indentation کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
indentations کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
chopped کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
Paregmenon [کنار هم گذاشتن کلماتی که از یک ریشه اند]
chop کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
denistall کنار گذاشتن یک برنامه یادستگاه سخت افزاری ازسرویس دهی
demount کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
to let down پایین گذاشتن انداختن
to fool with any one کسیرادست انداختن سربسرکسی گذاشتن
to plug in با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
take croquet ضربه زدن با گذاشتن گوی خود کنار گوی حریف
staked شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
let down پایین انداختن انداختن
lip کنار
brimming کنار
brim کنار
along side تا کنار
verges کنار
margins کنار
limit کنار
margin کنار
brimmed کنار
banks کنار
verge کنار
marge کنار
bourne کنار
border line خط کنار
ex کنار
lotuses کنار
along side در کنار
abutment کنار
off از کنار
ex- کنار
lotus کنار
waterfront اب کنار
rims کنار
brink کنار
rand کنار
bordering کنار
bordered کنار
lote کنار
border کنار
lotos کنار
marginate کنار
on shore بر کنار
list کنار
apart کنار
recess کنار
recesses کنار
waterfronts اب کنار
besides کنار
rim کنار
away کنار
bank کنار
brims کنار
side aisle کنار
edges : کنار
edge : کنار
touchline خط کنار زمین
put in کنار امدن با
lotus-eaters کنار خوار
wayside کنار جاده
bedside کنار بستر
lotus درخت کنار
lotus-eater کنار خوار
pt down کنار گذاردن
pull away کنار گرفتن
bow out کنار کشیدن
put away کنار گذاردن
shores کنار دریا
by the side of the road در کنار جاده
sides سمت کنار
side سمت کنار
waterside کنار دریا
shore کنار دریا
lotuses درخت کنار
shipboard کنار کشتی
seacoast دریا کنار
lotus eater کنار خوار
strand کنار رود
lotos eater کنار خوار
riparian رود کنار
limbo کنار دوزخ
side foot ضربه با کنار پا
side step کنار رفتن
step aside کنار رفتن
lote درخت کنار
next جنب کنار
by نزدیک کنار
floret of ray گلچه کنار
lotos درخت کنار
shipside کنار کشتی
off از روی از کنار
Stand asid . step aside . کنار بایست
Joking aside. <idiom> شوخی به کنار.
coast کنار دریا
coping کنار امدن
sidelining خط کنار زمین
foreshores کنار دریا
sheer کنار رفتن
receding کنار کشیدن
recedes کنار کشیدن
roadside کنار جاده
roadsides کنار جاده
strands کنار رود
riverside کنار رور
bypassed کنار گذار
sidelined خط کنار زمین
sidelines خط کنار زمین
bypass کنار گذار
sideline خط کنار زمین
strand کنار دریا
bypasses کنار گذار
receded کنار کشیدن
gravesides در کنار آرامگاه
recede کنار کشیدن
withdrawal کنار کشیدن
graveside در کنار آرامگاه
withdrawals کنار کشیدن
strands کنار دریا
coasts کنار دریا
seaside دریا کنار
seastrand دریا کنار
Joking apart. <idiom> شوخی به کنار.
foreshore کنار دریا
by the window کنار پنجره
bypassing کنار گذار
inshore نزدیک دریا کنار
the ins and outs گوشه و کنار جرئیات
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
long shore وابسته بدریا کنار
sculled پاروی کنار قایق
scull پاروی کنار قایق
seafronts اسکله کنار دریا
seafront اسکله کنار دریا
road ditch راه آب [کنار جاده]
sculls پاروی کنار قایق
holiday by the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
colocate کنار هم قرار گرفتن
jooshim داور کنار تکواندو
safety fence جانپناه کنار راه
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
road side کنار جاده یا خیابان
holiday at the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
barrier inspection بازدید کنار جاده
ex warehouse تحویل در کنار انبار
There is no need dor ceremony between us. تعارف رابگذار کنار
ex ship تحویل در کنار کشتی
sea dike دیوار کنار اب دریا
cross block سد کردن خط دفاعی از کنار
down the line ضربه از کنار زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com