Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
juridically	از لحاظ حقوقی
juristically	از لحاظ حقوقی
Other Matches
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
judge advocate general	رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
class b allotment	کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
points of view	لحاظ
with a view to	از لحاظ
point of view	لحاظ
every way	از هر لحاظ
viewpoint	لحاظ
for purposes of	از لحاظ
in the light of	از لحاظ
with the view of	از لحاظ
perspectives	لحاظ
perspective	لحاظ
viewpoints	لحاظ
politically	از لحاظ سیاسی
criminally	از لحاظ جنائی
surgically	از لحاظ جراحی
phase	لحاظ پایه
orthographically	از لحاظ املا
of	از طرف از لحاظ
economically	از لحاظ اقتصاد
pro forma	از لحاظ فاهر
phased	لحاظ پایه
modally	از لحاظ چگونگی
phases	لحاظ پایه
in every respect	ازهر لحاظ
juridically	از لحاظ قضائی
in all respects	ازهر لحاظ
materialistically	از لحاظ مادیت
medically	از لحاظ طبی
morbid anatomy	از لحاظ ناخوشی
municipally	از لحاظ شهرداری
for brevity's sake	از لحاظ اختصار
socially	از لحاظ اجتماعی
militarily	از لحاظ نظامی
nationally	از لحاظ ملی
exofficio	از لحاظ سمت
from an economical standpoint	از لحاظ اقتصاد
to all intents and purposes	ازهر لحاظ
sexually	از لحاظ جنس
qualitatively	از لحاظ کیفیت
theologically	از لحاظ الهیات
technically speaking	از لحاظ فنی
sanitarily	از لحاظ بهداشت
professionally	از لحاظ پیشه
politically involved	از لحاظ سیاسی پرتحرک
on principle	از لحاظ قیود اخلاقی
nautically	از لحاظ کشتی رانی
strategically	از لحاظ سوق الجیشی
theoretically	از لحاظ فرض علمی
politically active	از لحاظ سیاسی پرتحرک
therapeutically	از لحاظ درمان شناسی
internationally	از لحاظ بین المللی
hierarchically	از لحاظ رئیسی و مرئوسی
mineralogically	از لحاظ کان شناسی
geologically	از لحاظ زمین شناسی
wood craft	جنگل شناسی از لحاظ شکار
nutrient	ماده مقوی از لحاظ غذایی
symmetry allowed reaction	واکنش مجاز از لحاظ تقارن
ornamentally	از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr	از لحاظ تزئین میناب زینت
exofficio	از لحاظ تصدی مقام و غیره
nutrients	ماده مقوی از لحاظ غذایی
baseball throw	مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
to rely on somebody for your income	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
popularly	از لحاظ توده مردم بزبان ساده
white wool	[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
Mentally retarded children.	کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
cleanest	شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleaned	شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleans	شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
exegeses	تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
clean	شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
exegesis	تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
advantaged	کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
unlimited	وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
psychological moment	موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
juridical	حقوقی
jural	حقوقی
de jure	حقوقی
soundex code	کد حقوقی
legal	حقوقی
historcicism	فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
legal department	اداره حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
soundex code	کد حقوقی پرسنلی
legal counsel	مشاور حقوقی
Legal Advisor	مشاور حقوقی
pay grade	ضریب حقوقی
pay voucher	سند حقوقی
pay voucher	حواله حقوقی
medicolegal	پزشکی- حقوقی
legal responsibility	مسئوولیت حقوقی
legal personality	شخصیت حقوقی
commentaries	تفسیر حقوقی
legal person	شخص حقوقی
legal fiction	تصور حقوقی
legal entity	شخص حقوقی
legal committee	کمیته حقوقی
legal advisor	مشاور حقوقی
legal adviser	مشاور حقوقی
law term	اصطلاح حقوقی
law agent	نماینده حقوقی
civil proceedings	اقدامات حقوقی
artificial persons	اشخاص حقوقی
corporate body	شخص حقوقی
juridical person	شخص حقوقی
jeopardy	گرفتاری حقوقی
legal	مشروع حقوقی
solicitor	مشاور حقوقی
commentary	تفسیر حقوقی
civil	داخلی حقوقی
solicitors	مشاور حقوقی
jurisprudence	علم حقوقی
actionable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
indictable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
to obtain legal advice	مشاوره حقوقی دریافتن
actionable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
institution	اصل حقوقی بنگاه
actionable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
action	جریان حقوقی تعقیب
lawyers	مشاور حقوقی حقوقدان
isonomy	تساوی سیاسی و حقوقی
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
writer to the signet	مشاور حقوقی اسکاتلندی
lawyer	مشاور حقوقی حقوقدان
actions	جریان حقوقی تعقیب
corporate	دارای شخصیت حقوقی
military pay order	لیست حقوقی پرسنل
The formalities of judicial process.	تشریفات حقوقی وقضایی
law enforcement	اجرای قوانین [حقوقی]
in legal parlance	بزبان یا عباراتی حقوقی
civil procedure	اصول محاکمات حقوقی
civil low	سیستم حقوقی رم باستان
jurisconsult	فقیه مشاور حقوقی
penal <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
military pay order	جدول تغییرات حقوقی پرسنل
chargeable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
docket	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
exemption from territorial jurisdiction	معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
docketed	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketing	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
corporative	وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
legal fiction	فرض قانونی فرضیه حقوقی
dockets	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
chargeable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com