Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to whip in
از پراکندگی باز داشتن
Other Matches
dispersion scale
طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
dispersion pattern
مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
dispersion
پراکندگی منطقه پراکندگی
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
deflection pattern
مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
dispersion
پراکندگی
scatter
پراکندگی
broadcast
پراکندگی
broadcasts
پراکندگی
scatters
پراکندگی
diffusion
پراکندگی
spreading
پراکندگی
scattering
پراکندگی
dispersal
پراکندگی
sparsity
پراکندگی
leakage
پراکندگی
variance
پراکندگی
leakages
پراکندگی
dissipation
پراکندگی
strewment
پراکندگی
diaspora
پراکندگی
magnetic leakage
پراکندگی مغناطیسی
center of dispersion
مرکز پراکندگی
coefficient of variation
ضریب پراکندگی
dispersion rectangle
مستطیل پراکندگی
dispersion pattern
شکل پراکندگی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
dispersion coefficient
ضریب پراکندگی
scissor
پراکندگی اختلاف
longitudinal dispersion
پراکندگی طول
light scattering by air molecules
پراکندگی هوا
elastic scattering
پراکندگی کشسان
incoherent scattering
پراکندگی ناهمدوس
coherent scattering
پراکندگی همدوس
cone of dispersion
مخروط پراکندگی
coefficient of dispersion
ضریب پراکندگی
inelastic scattering
پراکندگی ناکشسان
discriminal dispersion
پراکندگی افتراقی
dispersal area
منطقه پراکندگی
interspersal
نثارسازی پراکندگی
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
light scattering
پراکندگی نور
range dispersion
پراکندگی بردی
dissipating
پراکندگی کردن
range dispersion
پراکندگی در برد
dispersion
پراکندگی تیر
dissipate
پراکندگی کردن
rutherford scattering
پراکندگی رادرفورد
dissipates
پراکندگی کردن
storm smear
پراکندگی طوفان
spread effects
اثرات پراکندگی
sparseness
کم پشتی پراکندگی
relative dispersion
پراکندگی نسبی
scattering power
قدرت پراکندگی
bragg scattering
پراکندگی براگ
scatterplot
نمودار پراکندگی
scattergram
نمودار پراکندگی
scatter diagram
نمودار پراکندگی
cone of dispersion
مخروط پراکندگی بسکها
scattering
پراکندگی بخش کردن
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
dispersal
پراکندگی پراکنده سازی
rectangle of dispersion
مستطیل پراکندگی گلوله ها
atomic form factor
ضریب پراکندگی اتمی
magnetic leakage
پراکندگی فوران مغناطیسی
maximum scattering angle
زاویه پراکندگی حداکثر
variations
نوسان متناوب پراکندگی
variation
نوسان متناوب پراکندگی
center of dispersion
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
distribution area
منطقه پراکندگی تیر
cone of fire
مخروط پراکندگی تیرها
modal dispersion
شکلی از پراکندگی پالس ها
atomic scattering factor
ضریب پراکندگی اتمی
zone of dispersion
منطقه پراکندگی گلوله ها
distribution
سازمان دادن پراکندگی تیر
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
distributions
سازمان دادن پراکندگی تیر
light scattering by air molecules
پراکندگی نورتوسط مولکولهای هوا
sprawl
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
sprawls
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
sprawling
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
circular probable error
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
disperse
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
DEFRAG
در DOS-MS ابزار از حالت پراکندگی در آوردن در DOS-MS
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
monogyny
داشتن یک زن
relieving
داشتن
own
داشتن
owned
داشتن
owning
داشتن
intercommon
داشتن
to hold a meeting
داشتن
to go hot
تب داشتن
lackvt
کم داشتن
owns
داشتن
relieve
داشتن
wanted
کم داشتن
possess
داشتن
relieves
داشتن
doubted
شک داشتن
to be feverish
تب داشتن
to possess
داشتن
to have f.
تب داشتن
to have possession of
داشتن
lack
کم داشتن
to have
داشتن
to hold
داشتن
to be in a f.
تب داشتن
possesses
داشتن
possessing
داشتن
lacks
کم داشتن
want
کم داشتن
lacked
کم داشتن
having
داشتن
doubts
شک داشتن
doubting
شک داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
doubt
شک داشتن
redolence
بو داشتن
bears
در بر داشتن
have
داشتن
bears
داشتن
to lay by the heels
باز داشتن
contesting
اعتراض داشتن بر
to run on
ادامه داشتن
to lay fast
نگاه داشتن
to put to a pause
نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart
رنجه داشتن
to lie heavy on one's heart
معذب داشتن
retains
نگاه داشتن
keeps
نگاه داشتن
vary
فرق داشتن
to know by heart
ازحفظ داشتن
abhor
بیم داشتن از
to keep watch
پاس داشتن
aspire
هوش داشتن
to keep up prices
نرخهارابالانگاه داشتن
to carry authority
نفوذیاقدرت داشتن
to know for certain
یقین داشتن
to know what's what
خبرازجهان داشتن
aspire
ارزو داشتن
keep
نگاه داشتن
expect
چشم داشتن
retaining
نگاه داشتن
contests
اعتراض داشتن بر
to look forward to
انتظار داشتن
to be in contact
تماس داشتن
to be in arrear
پس افت داشتن
to be in a state of a
بیم داشتن
retained
نگاه داشتن
to drive at
توجه داشتن به
to drive at
قصد داشتن از
to be in debt
بدهی داشتن
to be in demand
طالب داشتن
to be in rapport
تماس داشتن
to lock out
نگاه داشتن
to bear a grudge
لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge
به کسی لج داشتن
to bear enmity
دشمنی داشتن
to bring good luck
شگون داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com