Dictiornary-Farsi | از پلگان بیایید پایین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
come down the steps	از پلگان بیایید پایین


Other Matches

curtail step	پایین ترین پله پلگان
curtal step	پایین ترین پله پلگان
well staircase	جا پلگان
companion way	پلگان اطاق کشتی
carped rod	میل فرش پلگان
so let us always be kind	پس بیایید
you might have come	میتوانستید بیایید
let us have a run	بیایید بدویم
It might be a good idea for you to come .	بد نیست شما هم بیایید
let you and me try to	بیایید شماو من بکوشیم که
come when you will	هر وقت میخواهید بیایید
f. me wherever i go	هرجامن میروم ازپی من بیایید
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
down	سوی پایین بطرف پایین
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
neath or neath	پایین
lower	پایین تر
neath or neath	پایین تر
short	پایین تر
lower	پایین
lowered	پایین تر
lowering	پایین تر
bal	از مچ پا به پایین
low	پایین
low level	پایین
sub-	یا پایین تر
vide infara	پایین
beneath	پایین
beneath	پایین تر
lower limit	حد پایین
de-	پایین
shortest	پایین تر
shorter	پایین تر
bottom	پایین
lowers	پایین تر
bottoms	پایین
lower most	پایین تر
subatmospheric	پایین تر از جو
further down	پایین تر
down stairs	پایین
dowm	پایین
tailwater	پایین اب
subteen	پایین تر از سن 31
below <adv.>	در پایین
hereafter <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
shitu	پایین
submiss	پایین
underneath	پایین
hypogenous	پایین رو
infara	پایین
infara	پایین تر
down	پایین
below	پایین
flat	پایین
flattest	پایین
low	پایین ضعیف
res	noitaloseR پایین
submaxilla	ارواره پایین
feet	پایین دامنه
on the down grade	پایین رونده
lower most	پایین ترین
lower threshold	استانه پایین
oars down	پارو پایین
lower classes	طبقه پایین
nutate	پایین افتادن
nutant	پایین افتاده
lower class	طبقه پایین
mean low water	اب پایین میانگین
neath or neath	پایین زیرین
overhand	از پایین ببالا
lowpass	پایین گذار
top-down	از بالا به پایین
lowermost	پایین ترین
prolapse	پایین افتادن
prolapsus	پایین افتادگی
pushdown	پایین فشردنی
push down stack	پایین فشردنی
nether world	جهان پایین
prolapse	پایین افتادگی
low	پایین اهسته
downmost	پایین ترین
desceht	پایین امدن
downward travel	ضربه رو به پایین
decurrent	پایین افتاده
face down feed	خورد رو به پایین
go dan barai	رد کردن از پایین
go down	پایین رفتن
hereinbelow	در پایین این
hereinbelow	ازاین پایین تر
catabatic	پایین اینده
infrahuman	پایین تر از انسان
downward swing	نوسان رو به پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
downward compatible	سازگار رو به پایین
download	بارگیری پایین
downfield	میدان پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
down stroke	ضربه رو به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
down draft	جریان رو به پایین
down current	جریان رو به پایین
dim light	نور پایین
let down	پایین کردن
bottommost	پایین ترین
disrate	پایین اوردن
low level	در سطح پایین
minor	پایین رتبه
foot	پایین بادبان
low order	پایین رتبه
low pass	پایین گذر
low resolution	تفکیک پایین
low resolution	وضوح پایین
lower limit	کران پایین
alow	روبه پایین
look down	پایین امدن
bottom up	از پایین به بالا
low activity	فعالیت پایین
low altitude	ارتفاع پایین
low order	مرتبه پایین
low wing	بال پایین
lower bound	کران پایین
bate	پایین اوردن
low energy	انرژی پایین
low frequency	فرکانس پایین
lower mast	دکل پایین
top down	از بالا به پایین
nether	واقع در پایین
nether	زیر پایین
downstairs	طبقه پایین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
undermost	پایین ترین
shutting	پایین اوردن
up and down	بالا و پایین
shuts	پایین اوردن
to sink in the scale	پایین رفتن
to set down	پایین اوردن
lowest	پایین ترین
downward	روبه پایین
downward	پایین زیرین
breast	نورد پایین
depression	پایین دادن
subordinating	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
subordinated	فرعی پایین تر
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
subordinate	فرعی پایین تر
drive	ضربه از پایین
drives	ضربه از پایین
to reach down	پایین اوردن
to look down	پایین امدن
At lower levels.	در سطوح پایین تر
the masses	دستههای پایین تر
the lower world	جهان پایین
descends	پایین امدن
lee	پایین باد
shut	پایین اوردن
downstream	پایین دست
degrade	پایین دادن
degrades	پایین دادن
downstream	پایین رود
descend	پایین امدن
the valley lies below	ده در پایین است
to get down	پایین رفتن
to let down	پایین کردن
to come down	پایین امدن
to go down	پایین رفتن
to bring down	پایین اوردن
to beat down	پایین اوردن
comedown	پایین رفتن
lower class	سطح پایین [اجتماع]
subclass	طبقه پایین جامعه
underclass	طبقه پایین جامعه
inferior calyx	کاسه پایین افتاده
inferior ovary	تخمدان پایین افتاده
loss leader	کالایی که با قیمت پایین
lower class	طبقه پایین جامعه
dipped beams [beam light] [British English]	نور پایین [خودرو]
low blood pressure	فشار خون کم یا پایین
dipped headlights [lights] [British English]	نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English]	نور پایین [خودرو]
dimmed headlights [lights] [American English]	نور پایین [خودرو]
low frequency range	حیطه فرکانس پایین
subclass	سطح پایین [اجتماع]
undermentioned <adj.>	بیان شده در پایین
downswing	نوسان بطرف پایین
downstroke	ضربه بطرف پایین
to put down	پایین قرار دادن
downstroke	ضربه درجهت پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.>	بیان شده در پایین
below-mentioned <adj.>	بیان شده در پایین
underclass	سطح پایین [اجتماع]
below the mark	پایین تر از میزان مقر ر