Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
unredeemed
از گرونیامده انجام نشده وفانشده
Other Matches
irredenta
انجام نشده جبران نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
unfulfilled
انجام نشده
unaccomplished
انجام نشده
contracts and orders outstanding
پیمانها و درخواستهای انجام نشده
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
unbowed
خم نشده
uncharged
پر نشده
unevaluated
<adj.>
بررسی نشده
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
vacant
اشغال نشده
uncharted
اکتشاف نشده
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
تست نشده
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
opens
واریز نشده
unchecked
<adj.>
بررسی نشده
unexploded
منفجر نشده
unaudited
<adj.>
تست نشده
unchecked
<adj.>
تست نشده
unmitigated
کاسته نشده
unevaluated
<adj.>
تست نشده
uninspected
<adj.>
تست نشده
untested
<adj.>
بررسی نشده
untested
<adj.>
تست نشده
uninspected
<adj.>
بررسی نشده
unexamined
<adj.>
بررسی نشده
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
outstanding
واریز نشده
uninspected
<adj.>
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
ارزیابی نشده
unaudited
<adj.>
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
ممیزی نشده
unevaluated
<adj.>
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
ممیزی نشده
opened
واریز نشده
uninspected
<adj.>
ممیزی نشده
untested
<adj.>
ممیزی نشده
open
واریز نشده
undetected
کشف نشده
outstanding
وصول نشده
outstanding
تصفیه نشده
unexamined
<adj.>
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
untested
<adj.>
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
امتحان نشده
unchecked
<adj.>
امتحان نشده
inexact
درست نشده
unevaluated
<adj.>
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
امتحان نشده
untested
<adj.>
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
ارزیابی نشده
unreconstructed
بازسازی نشده
Before it is too late. While there is stI'll time.
تا دیر نشده
unbacked
رام نشده
uncircumcised
ختنه نشده
haggard
رام نشده
undyed
<adj.>
رنگرزی نشده
uncleared
ترخیص نشده
uncounted
شمرده نشده
uncoditioned
قطعی نشده
uncoditioned
شرط نشده
unaudited
<adj.>
آزمایش نشده
unchecked
<adj.>
آزمایش نشده
undeeded
در سندقید نشده
unbleached
<adj.>
سفیدگری نشده
unread
خوانده نشده
unaccommodated
فراهم نشده
undeterred
<adj.>
منصرف نشده
the date was not specified
نشده بود
tenantless
اشغال نشده
roughdry
اطو نشده
non-registered
[not registered]
<adj.>
ثبت نشده
unbowed
سر کوب نشده
virgins
استفاده نشده
virgin
استفاده نشده
undefined
تعریف نشده
unexamined
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
تایید نشده
unabridged
کوتاه نشده
undirected
هدایت نشده
untested
<adj.>
تایید نشده
unaudited
<adj.>
بررسی نشده
non switched line
خط گزینه نشده
unsettled
تصفیه نشده
unevaluated
<adj.>
آزمایش نشده
undisiplined
تربیت نشده
unfinished
تمام نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
unexamined
<adj.>
آزمایش نشده
uninspected
<adj.>
آزمایش نشده
uninspected
<adj.>
کنترل نشده
untested
<adj.>
آزمایش نشده
unaudited
<adj.>
کنترل نشده
unchecked
<adj.>
کنترل نشده
unevaluated
<adj.>
کنترل نشده
unexamined
<adj.>
کنترل نشده
untested
<adj.>
کنترل نشده
unaudited
<adj.>
تایید نشده
unbroken
رام نشده
increate
افریده نشده
unnormalized
هنجار نشده
autochthonous
جابجا نشده
wound less
زخمی نشده
unpolished
پرداخت نشده
unpremediated
تصور نشده
unasked
سوال نشده
unseen
مکشوف نشده
unseen
مشاهده نشده
sightless
دیده نشده
unworn
استعمال نشده
unworn
کهنه نشده
unwashed
شسته نشده
unthickened
تغلیظ نشده
unspotted
ننگین نشده
savaging
رام نشده
savages
رام نشده
unguarded
حراست نشده
unearned
کسب نشده
unconnected
وصل نشده
in sheets
صحافی نشده
in quires
صحافی نشده
imperforate
منگنه نشده
unoccupied
اشغال نشده
unsought
کاوش نشده
unchanged
عوض نشده
custom uncleared
ترخیص نشده
unadulterated
مخلوط نشده
savage
رام نشده
savaged
رام نشده
unstudied
مطالعه نشده
unsung
سروده نشده
unsung
ستایش نشده
unsaturated
اشباع نشده
uninvited
دعوت نشده
unsaturate
اشباع نشده
unabridged
تلخیص نشده
unpaid
پرداخت نشده
unbidden
دعوت نشده
unalloyed
الیاژ نشده
uncontrolled
کنترل نشده
unsaved
پس انداز نشده
unattached
اعزام نشده
unset
ثابت نشده
unsung
خوانده نشده
unsocialized
اجتماعی نشده
unsight
دیده نشده
unabated
کاسته نشده
unclaimed
مطالبه نشده
uncut
از هم جدا نشده
uncut
قطع نشده
uncut
بریده نشده
unfulfilled
اجرا نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com