Total search result: 133 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
intersecting |
از یکدیگر گذرنده |
|
|
Other Matches |
|
passing |
گذرنده |
passer |
گذرنده |
overknee |
از زانو گذرنده |
passant |
جلوافتاده گذرنده |
flying |
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی |
interwork |
بر یکدیگر |
one another |
یکدیگر |
from one another <adv.> |
از یکدیگر |
from each other <adv.> |
از یکدیگر |
of one another <adv.> |
از یکدیگر |
of each other <adv.> |
از یکدیگر |
one a |
یکدیگر |
each other |
یکدیگر |
interconnects |
اتصال به یکدیگر |
couple |
ترکیب با یکدیگر |
couples |
ترکیب با یکدیگر |
combine |
ترکیب با یکدیگر |
arm in arm |
در دست یکدیگر |
internecine |
کشتار یکدیگر |
simultaneous with each other |
مقارن یکدیگر |
interconnecting |
اتصال به یکدیگر |
cheek by jowl |
پهلوی یکدیگر |
coupled |
ترکیب با یکدیگر |
combining |
ترکیب با یکدیگر |
combines |
ترکیب با یکدیگر |
concrescence |
رشد با یکدیگر |
peer to each other |
برابر با یکدیگر |
to look at each other |
به یکدیگر نگریستن |
interconnect |
اتصال به یکدیگر |
peer to each other |
قرین یکدیگر |
interconnected |
اتصال به یکدیگر |
intersplere |
در حوزه یکدیگر امدن |
in tune <idiom> |
با یکدیگر موافق بودن |
hand in hand |
دست دردست یکدیگر |
of a piece with each other |
ازسر هم همجنس یکدیگر |
to look at each other |
به یکدیگر نگاه کردن |
they are well matched |
حریف یکدیگر هستند |
incompossible |
منافی یکدیگر ناسازگار |
telepathy |
ارتباط افکار با یکدیگر |
abutted |
به یکدیگر ضربه زدن |
one to one |
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر |
one-to-one |
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر |
interconnect |
با یکدیگر اتصال دادن |
interconnected |
با یکدیگر اتصال دادن |
interconnecting |
با یکدیگر اتصال دادن |
interconnects |
با یکدیگر اتصال دادن |
grappling |
گرفتن لباس یکدیگر |
abut |
به یکدیگر ضربه زدن |
correlative with each other |
لازم و ملزوم یکدیگر |
complementary |
تکمیل کننده یکدیگر |
abuts |
به یکدیگر ضربه زدن |
iteraction |
تاثیر چند چیز بر یکدیگر |
hue |
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر] |
life line |
طناب اتصال افراد به یکدیگر |
incompatible |
غیر قابل استعمال با یکدیگر |
network |
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر |
juxtaposition |
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر |
networks |
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر |
hand-to-hand |
دست بدست یکدیگر مجاور |
adhesion of fibers |
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر |
take turns <idiom> |
انجام کاری با همکاری یکدیگر |
hand to hand |
دست بدست یکدیگر مجاور |
interaction |
عمل دو چیز روی یکدیگر |
sapphic vice |
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر |
The twins look just like each other. |
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند. |
interfruitful |
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر |
Birds of a feather flock together . <proverb> |
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند . |
back formation |
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر |
interact |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
interacted |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
data chaining |
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر |
deme |
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر |
They shook hand and made up. |
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند |
interacting |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
interacts |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
differentiation |
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر |
trails |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
trailing |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
trailed |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
grain orientation |
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر |
consolute |
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند |
trail |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
interdenominational |
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر |
dualism |
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر |
counterpose |
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن |
blade tracking |
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر |
laceria |
[نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی] |
hue |
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر] |
concentric shafts |
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند |
demolition derby |
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر |
track bolt |
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند |
triptych |
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند |
local area network |
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند. |
microwave hop |
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند |
neap tide |
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند |
circulars |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |
circular |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |
biplane interference |
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند |
overt collusion |
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر |
standstill |
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز |
yard marker |
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر |
grade separation |
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند |
yard line |
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر |
wire locking |
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها |
customs union |
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند |
S-twist [S-spun] |
نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.] |
c clamp |
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر |
cleco fastener |
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری |
agonic line |
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند |
commutator |
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند |
yoke |
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند |
camisado |
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند |
parts explosion |
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد |
braid shield |
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر |
burl [nep] |
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر |
Mingle design |
طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر] |
reciprocal agreement |
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند |
Mamihlapinatapai |
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند. |
international court of justice |
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است |
coordinate |
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند |
board weave |
تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند] |
lool |
لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.] |
ply yarn |
نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.] |
program line |
فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.] |
kanat |
نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.] |
rag rug |
قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.] |
nep |
پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.] |
saddle bag |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
Mother-daughter boteh design |
طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.] |
Mina-khani design |
طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.] |
warsaw treaty |
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد |
plaiting |
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.] |