English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
data origination اساس داده
Other Matches
substantialize اساس دادن یا اساس پیدا کردن
base course لایه اساس قشر اساس
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
paralleling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searching storage روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
tail داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data preparation امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tails داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
grass roots اساس
delusive بی اساس
idled بی اساس
pier foundation اساس پی
roots اساس
root اساس
substantially در اساس
elements اساس
principium اس اساس
idle بی اساس
ground اساس
structure اساس
cornerstone اساس
cornerstones اساس
nuclei اساس
baseless بی اساس
nucleus اساس
structures اساس
rootless بی اساس
ill-founded بی اساس
idles بی اساس
ill founded بی اساس
groundless بی اساس
subsistance اساس
bedrock اساس
groundsel اساس
fundament اساس
rationale اس اساس
unfounded بی اساس
fundamental اساس
foundation اساس
chimeric بی اساس
unsubstantial بی اساس
unsubstantiality بی اساس
insubstatiality بی اساس
vaporous بی اساس
basis اساس
origin اساس
origins اساس
structuring اساس
element اساس
idlest بی اساس
idle rumoues شایعات بی اساس
Unfounded rumours. شایعات بی اساس
corpus juris اساس قانون
corner stone بنیاد اساس
groundlessly بطور بی اساس
corpus delicti اساس جرم
there is nothing in it بی اساس است
gossips شایعات بی اساس
ignoring بی اساس دانستن
gossiping شایعات بی اساس
ignore بی اساس دانستن
ignored بی اساس دانستن
elements عنصر اساس
tittle tattle شایعات بی اساس
ignores بی اساس دانستن
tittle-tattle شایعات بی اساس
groundwork زمینه اساس
insubstantial بی اساس بیموضوع
gossip شایعات بی اساس
gossipry شایعات بی اساس
foundation پی ریزی اساس
element عنصر اساس
gossiped شایعات بی اساس
To build on sand. کار بی اساس کردن
bedding بنیاد و اساس هرکاری
subbase course لایه زیر اساس
grounded (his complaint was not grounded شکایت او بی اساس بود
rooty of sand چیز ناپایدار یا بی اساس
fabrics سبک بافت اساس
fabric سبک بافت اساس
gossip شایعات بی اساس دادن
gossips شایعات بی اساس دادن
gossiping شایعات بی اساس دادن
demand processing پردازش بر اساس نیاز
hot mix base اساس اسفالتی گرم
gossiped شایعات بی اساس دادن
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
ill founded دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
subbase course لایه پی قشر زیر اساس
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
his joys p from baseless hope خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
euhemerize اساس تاریخی قائل شدن برای
element رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
elements رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
CDs دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
it was basedon evclid اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
querying زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
animism همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
Your slander is completely preposterous . تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
probit واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
anlage اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto distribution در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
associative addressing روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
entity موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
initials خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
checked محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
mass storage سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
content addressable addressing روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
storage ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
transmissions مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
checks محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
transmission مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
serial یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
gremlin خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
cells در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
forward pointer اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
gremlins خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
entities موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
strobe سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
source فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
initial خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
serials یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
initialed خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialling خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialled خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialing خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
parallels وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
parallelling وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
receives ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
serials وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
paralleled وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
receive ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
digital آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
long integer عدد صحیح که با چندین بایت داده نمایش داده شود
ascended مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
paralleling وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
parallel وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
serial وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
parallelled وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
wait time خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
ascends مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ddl بخشی از نرم افزارسیستم پایگاه داده ها ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
bureau ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
looped برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
bureaus ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
verification بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
loops برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
retrieval مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
onion skin language زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
input bound وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
cim استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
analogue ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com