English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English Persian
to roll by اسان رفتن
to roll on اسان رفتن
to sweep past اسان رفتن
Search result with all words
glide سریدن اسان رفتن
glided سریدن اسان رفتن
glides سریدن اسان رفتن
Other Matches
simpler اسان
duck soup اسان
facile اسان
straightforward اسان
easygoing اسان
eath اسان
simple اسان
easy اسان
easier اسان
easiest اسان
simplest اسان
potties اسان
potty اسان
degage اسان
cushy اسان
cushiest اسان
cushier اسان
permissive اسان گیر
soft loan وام اسان
soft loans وام اسان
lollipops ضربه اسان
facilitated اسان کردن
easy پاس اسان
light handed اسان راحت
easier پاس اسان
permissiveness اسان گیری
easiest پاس اسان
laxity اسان گیری
lollipop ضربه اسان
easygoing اسان گیر
facilitates اسان کردن
facilitating اسان کردن
lenient اسان گیر
euthanasia مرگ اسان
facilitate اسان کردن
to ease off اسان شدن
leniency اسان گیری ارفاق
duck soup کار اسان وسهل
happy go lucky اسان گذران بیمار
cushily اسان وبی دردسر
to take it easy کار را اسان گرفتن
royal road اسان ترین راه
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
collar کسب اسان امتیاز ضربه
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
laughter مسابقه اسان برای بردن
mobility انتقال اسان منابع تولید
chippie پرتاب اسان از زیر سبد
it is very easily done بسیار اسان انجام میگیرد
collars کسب اسان امتیاز ضربه
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
kickable اسان برای ضربه زدن با پا
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
friendliness میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
simplifying اسان تر کردن مختصر کردن
simplify اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies اسان تر کردن مختصر کردن
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
putters ور رفتن
pilfered کش رفتن
to whisk away or off رفتن
puttering ور رفتن
pilfer کش رفتن
short-changing کش رفتن
to take to ones heels در رفتن
to pair off رفتن
short-changes کش رفتن
pilfering کش رفتن
receding پس رفتن
to skirt along the coast رفتن
to run off در رفتن
receded پس رفتن
putter ور رفتن
recede پس رفتن
to sleep fast رفتن
puttered ور رفتن
snitching کش رفتن
snitches کش رفتن
short-changed کش رفتن
snitched کش رفتن
short-change کش رفتن
snitch کش رفتن
pilfers کش رفتن
recedes پس رفتن
make off در رفتن
snook کش رفتن
go رفتن
swiped کش رفتن
swipe کش رفتن
to boil over سر رفتن
to d.deep in to فر رفتن در
to do a guy در رفتن
to do out of کش رفتن
fribble ور رفتن
to fall away رفتن
goes رفتن
retrograde پس رفتن
mog رفتن
nim کش رفتن
hang around ور رفتن
go over به ان سو رفتن
pullback پس رفتن
go off در رفتن
jauk ور رفتن
twiddles ور رفتن
to fall away پس رفتن
fall into a rage از جا در رفتن
to fall short کم رفتن
to go backward پس رفتن
to go bang در رفتن
glom on to کش رفتن
to go to mess رفتن
to go to the bottom ته رفتن
to hang back پس رفتن
to break loose در رفتن
break loose در رفتن
to make ones getaway در رفتن
bleneh پس رفتن
to go back ward پس رفتن
crawls رفتن
sinks ته رفتن
to flow over سر رفتن
crawl رفتن
to fly off در رفتن
sink ته رفتن
to foot it رفتن
crawled رفتن
to get away رفتن
to get one's monkey up از جا در رفتن
to get over رفتن از
betake رفتن
filched کش رفتن
meddles ور رفتن
twiddle ور رفتن
regresses پس رفتن
regressed پس رفتن
regress پس رفتن
twiddled ور رفتن
admitting رفتن
snipping کش رفتن
snipped کش رفتن
to peter out پس رفتن
twiddling ور رفتن
meddle ور رفتن
meddled ور رفتن
hedge در رفتن
hedged در رفتن
hedges در رفتن
going رفتن
filching کش رفتن
filches کش رفتن
departures رفتن
snip کش رفتن
gang رفتن
niggles ور رفتن
niggled ور رفتن
regressing پس رفتن
swiping کش رفتن
admits رفتن
To go رفتن
niggle ور رفتن
shrink اب رفتن
shrinking اب رفتن
shrinks اب رفتن
retires پس رفتن
retracts تو رفتن
retracting تو رفتن
filch کش رفتن
admit رفتن
abstract کش رفتن
retract تو رفتن
abstracting کش رفتن
retracted تو رفتن
departure رفتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com