Dictiornary-Farsi | اسان گیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (12 milliseconds)

English	Persian
permissiveness	اسان گیری
laxity	اسان گیری


Search result with all words

leniency	اسان گیری ارفاق
Other Matches

cushiest	اسان
simpler	اسان
simplest	اسان
simple	اسان
facile	اسان
cushier	اسان
easiest	اسان
easier	اسان
straightforward	اسان
potty	اسان
potties	اسان
easy	اسان
cushy	اسان
degage	اسان
duck soup	اسان
eath	اسان
easygoing	اسان
He's a wet blanket.	او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
to sweep past	اسان رفتن
lollipops	ضربه اسان
easiest	پاس اسان
facilitating	اسان کردن
facilitates	اسان کردن
lollipop	ضربه اسان
facilitated	اسان کردن
facilitate	اسان کردن
to ease off	اسان شدن
lenient	اسان گیر
easier	پاس اسان
easy	پاس اسان
permissive	اسان گیر
easygoing	اسان گیر
to roll on	اسان رفتن
soft loan	وام اسان
soft loans	وام اسان
light handed	اسان راحت
euthanasia	مرگ اسان
to roll by	اسان رفتن
glided	سریدن اسان رفتن
glide	سریدن اسان رفتن
glides	سریدن اسان رفتن
royal road	اسان ترین راه
to take it easy	کار را اسان گرفتن
in orders to make it easiter	برای اسان تر کردن ان
duck soup	کار اسان وسهل
happy go lucky	اسان گذران بیمار
cushily	اسان وبی دردسر
laughter	مسابقه اسان برای بردن
chippie	پرتاب اسان از زیر سبد
mobility	انتقال اسان منابع تولید
it promisews to be easy	امید میرود اسان باشد
collars	کسب اسان امتیاز ضربه
kickable	اسان برای ضربه زدن با پا
in orders that it may beeasier	برای اینکه اسان تر شود
it is very easily done	بسیار اسان انجام میگیرد
collar	کسب اسان امتیاز ضربه
it promisews to be easy	چنین مینماید که اسان است
holeable	گوی اسان برای به سوراخ انداختن
nothing great is easy	هیچ کاری بزرگی اسان نیست
pie alley	مسیر اسان برای گوی اندازی
friendliness	میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry	ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
cheesecake	مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecakes	مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind	در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
down line processor	پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail	اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
setup	توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
setl	زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
ten key pad	مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
his severity relaxed	از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy	دو زن گیری دو شوهر گیری
smalltalk	یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
measuring converter	مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging	اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour	با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
xmodem	یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
simplifying	اسان تر کردن مختصر کردن
simplify	اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies	اسان تر کردن مختصر کردن
compression molding process	فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system	سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
user freindly	اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
declinating station	ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter	وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument	دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
monogyny	یک زن گیری
retractaion	پس گیری
skimmed	کف گیری
biases	سو گیری
exorcism	جن گیری
dewatering	اب گیری
skim	کف گیری
skims	کف گیری
catch	بل گیری
scorification	کف گیری
resumption	از سر گیری
bias	سو گیری
recapture	پس گیری
recaptured	پس گیری
recapturing	پس گیری
recaptures	پس گیری
luting	گل گیری
recature	پس گیری
exorcisms	جن گیری
lutation	گل گیری
fueling	سوخت گیری
moulding	قالب گیری
measurements	اندازه گیری
standardization	معیار گیری
stamping	قالب گیری
sampling	نمونه گیری
module	اندازه گیری
modules	اندازه گیری
factorization	فاکتور گیری
extraction	عصاره گیری
exaction	سخت گیری
error correction	خطا گیری
calk	درز گیری
scorification	تفاله گیری
refuel	سوخت گیری
moulded	قالب گیری
refueled	سوخت گیری
scotomization	نادیده گیری
refueling	سوخت گیری
sedimentation	لای گیری
refuelled	سوخت گیری
refuelling	سوخت گیری
refuels	سوخت گیری
i am in a bad f.	بد گیری امدم
inarm	در بغل گیری
embrasure	دراغوش گیری
embrasures	دراغوش گیری
stain removed	لکه گیری
inarm	در اغوش گیری
mould	قالب گیری
impressmeat	باز گیری
orientation	جهت گیری
implantation	لانه گیری
i. and evdevolution	ریشه گیری
moulds	قالب گیری
measurement	اندازه گیری
halieutics	ماهی گیری
interpolation	درون گیری
interpolations	درون گیری
follow up	پی گیری کردن
sound absorbing	صدا گیری
sternly	با سخت گیری
integration	انتگرال گیری
spile	سوراخ گیری
modeling	سرمشق گیری
ensue	پی گیری کردن
ensued	پی گیری کردن
ensues	پی گیری کردن
recruitment	سرباز گیری
recruitment	توان گیری
separatism	کناره گیری
garth	سد یا بندماهی گیری
metering	اندازه گیری
gaging	اندازه گیری
silting up	لای گیری
strictures	سخت گیری
stake-out	زیرنظر گیری
ablactation	از شیر گیری
acceleration lane	خط سرعت گیری
nitpicking	بهانه گیری
decision making	تصمیم گیری
stake-outs	زیرنظر گیری
dimensions	اندازه گیری
declipping	لکه گیری
dephosphorization	فسفر گیری
to hug oneŠs chains	بغل گیری
deoxidation	اکسیژن گیری
demission	کناره گیری
decoppering	مس گیری کردن
creel	تورماهی گیری
decoction	عصاره گیری
creels	تورماهی گیری
decarburization	کربن گیری
decalcification	کلسیم گیری
blank experiment	ازمایش مچ گیری
commensurateness	اندازه گیری
toothing plane	رنده خط گیری
collier	ذغال گیری
chronicity	دامن گیری
dimension	اندازه گیری
calk	درز گیری
censoriousness	خرده گیری
complementation	متمم گیری
coppering	مس گیری لوله
venality	رشوه گیری
damage control	اسیب گیری
amphimixis	جفت گیری
criticalness	خرده گیری
crabber	خرچنگ گیری
coring	مغزه گیری
corf	سبدماهی گیری
backing up	پشتیبان گیری
bailment	امانت گیری
catch trial	کوشش مچ گیری