English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
gas fittings اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
Other Matches
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
dichroscope اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
skiascope اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
gimbals اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
humidistat اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to induct into a seat در جایی برقرار کردن
stand clear جایی را ترک کردن
an active volcano اتشفشان در حال کار یاروشن
to stay away from something اجتناب کردن از چیزی یا جایی
lomomote از جایی بجایی حرکت کردن
to skive off early [British English] با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to decamp با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to retire from [to] a place از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
The library is the obvious place for the after-dinner hours. کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
to vote plump رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
cash in <idiom> تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
drencher اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
aeroscope اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
myocardiograph اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
inhalator اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
trigonometer اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
turnspit اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
corer اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
durometer اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
fanner غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
eidograph اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
dioptometer اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
for doing it برای کردن ان
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmissions سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
eudiometer اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to grub about زیر و رو کردن [برای]
enable تهیه کردن برای
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
in order to prevent برای جلوگیری کردن
to grub جستجو کردن [برای]
enables تهیه کردن برای
so as to quiet him برای ارام کردن او
to grub about جستجو کردن [برای]
to fit with اماده کردن برای
to prospect [for] جستجو کردن [برای]
enabling تهیه کردن برای
to grub زیر و رو کردن [برای]
prone to do something آماده کردن برای
to mumble [away] to oneself برای خودشان من من کردن
the proper time to do a thing برای کردن کاری
enabled تهیه کردن برای
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
respirator اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
gimmicks اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmick اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirators اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
gag مانع فراهم کردن برای
to butter somebody up برای کسی تملق کردن
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
to take pity on any one برای کسی دلسوزی کردن
to butter somebody up برای کسی چاپلوسی کردن
higgle برای سودجویی بحث کردن
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
the right way to do a thing صحیح برای کردن کاری
mnemonic برای بار کردن در ثبات A
tenderizing برای ترد ونازک کردن ان
tenderized برای ترد ونازک کردن ان
to pander to somebody's ego <idiom> برای کسی چاپلوسی کردن
bolster plate صفحه برای مهار کردن
tenderize برای ترد ونازک کردن ان
tenderising برای ترد ونازک کردن ان
tenderises برای ترد ونازک کردن ان
to go round برای همه کفایت کردن
warm up <idiom> گرم کردن (برای بازی)
forthcomming اماده برای ارائه کردن
prone to do something آماده برای کردن کاری
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
tenderised برای ترد ونازک کردن ان
to underspend [on] ناکافی خرج کردن [برای]
to schmooze somebody برای کسی چاپلوسی کردن
gagged مانع فراهم کردن برای
tenderizes برای ترد ونازک کردن ان
to make room for a person جا برای کسی باز کردن
gagging مانع فراهم کردن برای
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
gags مانع فراهم کردن برای
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
to schmooze somebody برای کسی تملق کردن
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
interacting برای عمل کردن روی یکدیگر
pretty to look at [to watch] زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
to raise the wind پول برای مقصودی فراهم کردن
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
zamboni دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
henpeck سعی کردن برای تفوق یافتن
to build up areputation شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
assignment of space تخصیص جا برای انبار کردن اماد
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
paints رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
tassel پارچه برای تمیز کردن تیر
It is written for our benefit نوشته کردن برای ما فایده دارد
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to empower somebody to do something کسی را برای کاری مخیر کردن
to have a look round [around] the stores [American E] برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
interacted برای عمل کردن روی یکدیگر
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
interact برای عمل کردن روی یکدیگر
to have a look round [around] the shops [British E] برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
to fit a dress on somebody جامه ای را برای کسی اندازه کردن
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
martemper حمام گرم برای سخت کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
to pair off جفت کردن [برای کاری یا در جشنی]
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
to get a meat for a bird برای مرغی جفت پیدا کردن
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com