English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
panatrope اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
Other Matches
pickup دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون
stereos صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereophonic صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
scooped اسباب مخصوص دراوردن چیزی
scoop اسباب مخصوص دراوردن چیزی
scoops اسباب مخصوص دراوردن چیزی
scooping اسباب مخصوص دراوردن چیزی
squawks صدای اردک دراوردن
creaks صدای غوک دراوردن
keck صدای قی کردن دراوردن
gong صدای زنگ دراوردن
squawk صدای اردک دراوردن
squawked صدای اردک دراوردن
gongs صدای زنگ دراوردن
slurps صدای مکیدن دراوردن
creaked صدای غوک دراوردن
slurped صدای مکیدن دراوردن
slurping صدای مکیدن دراوردن
cuckoos صدای فاخته دراوردن
cuckoo صدای فاخته دراوردن
creaking صدای غوک دراوردن
creak صدای غوک دراوردن
slurp صدای مکیدن دراوردن
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
buzzers وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
buzzer وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
rumbled صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
grated صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
rumble صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
grates صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grate صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
rumbles صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
jukeboxes جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
jukebox جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
chimes صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimed صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
crack را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
cracks را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
chiming صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chime صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
hemostat اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
smoke consumer اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
knell ناقوس عزارا بصدا دراوردن صدای ضربه ناقوس
plunk صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
generator دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generators دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
hydrostat الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب
calking chisel نوعی اسکنه برای فاق دراوردن
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
bottoming tap وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
valve gear مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
torque کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
eyeleteer الت برای چشمه دراوردن ازبرودری ومانندان
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
take over bid پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی
embolectomy عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
landline خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
inductor قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
Baa! بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
electrographic architecture [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
snip snap صدای تیک تیک دراوردن صدای تیک تیک
spkr بلندگو
microphone بلندگو
speaker بلندگو
loudspeaker بلندگو
speakers بلندگو
microphones بلندگو
terminator مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
head load control روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
baffle تیغه بلندگو
baffling تیغه بلندگو
grilles پنجره بلندگو
grille پنجره بلندگو
grille cloth پارچه بلندگو
baffled تیغه بلندگو
caller گوینده با بلندگو
callers گوینده با بلندگو
baffles تیغه بلندگو
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
recorder وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
recorders وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
voice سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voicing سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voices سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
continuity light وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
epos سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
public address system دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
public address systems دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
corona تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
coronas تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
talking machine گرامافون
record players گرامافون
record player گرامافون
gramophones گرامافون
phonograph گرامافون
gramophone گرامافون
phonographs گرامافون
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
catchpenny تهیه شده برای پول دراوردن تله پول
disc صفحه گرامافون
phone cartridge پیکاپ گرامافون
phonograph record صفحه گرامافون
recordings صفحه گرامافون
phonograph oscillator اوسیلاتور گرامافون
phonograph pickup پیکاپ گرامافون
record صفحه گرامافون
phono pickup پیکاپ گرامافون
platter صفحه گرامافون
cartridges پیکاپ گرامافون
discs صفحه گرامافون
recording صفحه گرامافون
platters صفحه گرامافون
cartridge پیکاپ گرامافون
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
phonogramic وابسته به گرامافون یا صدانگار
flip side پشت صفحهی گرامافون
discophile علاقمند به صفحات گرامافون
phonogrammic وابسته به گرامافون یا صدانگار
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
disc recording ضبط روی صفحه گرامافون
aliasing افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
discography ضبط صدا و ثبت ان بر روی صفحه گرامافون
phonograph صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
phonographic صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
microgroove سه شاخه قابل تعویض میان صفحات گرامافون
phonographs صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
phut تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortle صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
skirl صدای زیر صدای نی انبان
scanned وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
tu whit tu whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
free hand بی اسباب
doodads اسباب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com