Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 210 (3 milliseconds)
English	Persian
paraphernalia	اسباب لوازم
gear	اسباب لوازم
geared	اسباب لوازم
gears	اسباب لوازم
Search result with all words
tackle	از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled	از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles	از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling	از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
equipage	اسباب و لوازم جنگی
toiletry	لوازم ارایش اسباب توالت
Other Matches
accessory	لوازم یدکی لوازم اضافی
fitment	لوازم
fitments	لوازم
needments	لوازم
tackles	لوازم
equipments	لوازم
estovers	لوازم
fittings	لوازم
tackled	لوازم
tackle	لوازم
fixings	لوازم
accessories	لوازم
furnishings	لوازم
fitting	لوازم
fixing	لوازم
apparatus	لوازم
service	لوازم
serviced	لوازم
dixings	لوازم
equipment	لوازم
tackling	لوازم
bedding	لوازم تختواب
Home appliances	لوازم خانگی
tackle	لوازم کار
illuminating fixture	لوازم روشنایی
kitchen stuff	لوازم اشپزخانه
sanitary ware	لوازم بهداشتی
tackles	لوازم کار
maintenance materials	لوازم تعمیرات
kits	بسته لوازم
stationery	لوازم التحریر
utensil	لوازم اشپزخانه
accessory	لوازم یدکی
kit	بسته لوازم
accessories	لوازم یدکی
accessory	لوازم کمکی
tackling	لوازم کار
rig	لوازم لباس
rigged	لوازم لباس
rigs	لوازم لباس
photography	لوازم عکاسی
accessory	لوازم فرعی
utensils	لوازم اشپزخانه
tackled	لوازم کار
personal effects	لوازم شخصی
firing accessories	لوازم احتراق
outfits	لوازم فنی
hairstyling accessories	لوازم آرایشمو
photographic accessories	لوازم عکاسی
plumbing tools	لوازم لولهکشیخانه
throwing apparatus	لوازم پرتاب
tool tether	لوازم مورداحتیاج
fittings	لوازم ثابت
fittings	لوازم قایق
fire-irons	لوازم بخاری
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
outfit	لوازم فنی
travelling outfit	لوازم سفر
bathing gear	لوازم شنا [حمام]
drawing materials	لوازم نقشه کشی
spare parts list	فهرست لوازم یدکی
spares stock	موجودی لوازم یدکی
swimming things	لوازم شنا [حمام]
table ware	لوازم میز یا سفره
duffle bag	کیسه لوازم شخصی
tableware	لوازم میز یا سفره
desk accessory	لوازم رومیزی یا روزمره
drilling fixture	لوازم مته کاری
dressing case	جعبه لوازم ارایش
fire irons	لوازم پای بخاری
fixture	لوازم نصب کردنی
bathing clothes	لوازم شنا [حمام]
stationers	فروشنده لوازم التحریر
accessory pouch	کیسه کوچک لوازم
upholstery	اثاثه یا لوازم داخلی
motorcar accessories	لوازم اضافی اتومبیل
bathing things	لوازم شنا [حمام]
muniment	وسیله دفاع لوازم
outfitters	فروشنده لوازم شکار
outfitter	فروشنده لوازم شکار
accessory box	جعبه لوازم یدکی
stationer	فروشنده لوازم التحریر
duffel	لوازم واثاثه قابل حمل
dinner set	لوازم و فرف شام یا ناهار
fixtures	لوازم برقی و لوله کشی
duffle	لوازم واثاثه قابل حمل
sanitate	دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
pantries	شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade	لوازم وابزار کار فوت وفن
pantry	شربت خانه مخصوص لوازم سفره
manifest destiny	لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
mountings	لوازم نصب شده روی وسیله
Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
bedclothes	لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tote road	جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
articles	اسباب
whigmaleery	اسباب
whigmaleerie	اسباب
article	اسباب
tool	اسباب
apparel	اسباب
instrumentally	با اسباب
geap	اسباب
mountings	اسباب
dixings	اسباب
contrivance	اسباب
accouterment	اسباب
lash up	اسباب
apparatus	اسباب
fixings	اسباب
device	اسباب
free hand	بی اسباب
free handed	بی اسباب
devices	اسباب
remover	اسباب کش
valuables	اسباب
outfit	اسباب
outfits	اسباب
gadget	اسباب
gadgets	اسباب
tackles	اسباب
tackling	اسباب
doodads	اسباب
freehand	بی اسباب
removers	اسباب کش
appliance	اسباب
rig	اسباب
things	اسباب
rigged	اسباب
appliances	اسباب
rigs	اسباب
contraptions	اسباب
traps	اسباب
instrument	اسباب
rigging	اسباب
contrivances	اسباب
doodad	اسباب
contraption	اسباب
tackled	اسباب
tackle	اسباب
accessory objects	لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
toy	اسباب بازی
causes of revelation	اسباب نزول
slide	اسباب لغزنده
inconvenienced	اسباب زحمت
(be) put out <idiom>	اسباب زحمت
engine	موتور اسباب
inconvenience	اسباب زحمت
appliances	اسباب کار
crimper	اسباب فردادن مو
slides	اسباب لغزنده
move	اسباب کشی
military device	اسباب ارتشی
enginery	اسباب جنگی
moves	اسباب کشی
Luggage	اسباب و اثاثیه
purofier	اسباب پاک کن
fittings and fixtures	اسباب و اثاثه
fishing gear	اسباب ماهیگیری
exerciser	اسباب ورزش
moved	اسباب کشی
dumbbell	اسباب ورزشی
dumbbells	اسباب ورزشی
discommodity	اسباب زحمت
disfurnish	بی اسباب کردن
inhalator	اسباب استنشاق
kit	اسباب کار
impedimenta	اسباب تاخیرحرکت
conspiracy	اسباب چینی
conspiracies	اسباب چینی
thing	اسباب دارایی
playthings	اسباب بازی
stamper	اسباب کوبیدن
utensils	وسایل اسباب
utensil	وسایل اسباب
tools	اسباب کار
implements	اسباب اجراء
implementing	اسباب اجراء
implemented	اسباب اجراء
implement	اسباب اجراء
spare	اسباب یدکی
spared	اسباب یدکی
plaything	اسباب بازی
kits	اسباب کار
furniture	سامان اسباب
malice	اسباب چینی
caboodle	اسباب سفر
drags	اسباب لایروبی
rectifier	اسباب تقطیر
drag	اسباب لایروبی
inconveniencing	اسباب زحمت
appurtenance	اسباب جهاز
toys	اسباب بازی
inconveniences	اسباب زحمت
dragged	اسباب لایروبی
resonator	اسباب ارتعاش
appliance	اسباب کار
trocar	اسباب بزل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com