English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
mathematical instrument اسباب نگاره کشی
Other Matches
charts نگاره
graph نگاره
figure نگاره
chart نگاره
charted نگاره
graphs نگاره
illustrations نگاره
figures نگاره
figuring نگاره
illustration نگاره
charting نگاره
oscillogram نوسان نگاره
location chart نگاره مکانی
kymogram جنبش نگاره
cardiogram قلب نگاره
audiogram نگاره شنوایی
pictograph صورت نگاره
spectrogram طیف نگاره
graphics نگاره سازی
sociogram نگاره گروهی
charted طرح کردن نگاره
character graphics نگاره سازی دخشهای
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
eeg برق نگاره مغز
block graphics نگاره سازی بلوک
charting طرح کردن نگاره
apa graphics نگاره سازی APA
analytical graphics نگاره سازی تحلیلی
acyclic graph نگاره سازی ناچرخه یی
almond shape نگاره لوزی شکل
charts طرح کردن نگاره
series [مجموعه نقش و نگاره ها]
sigmagram نگاره نمرات معیار
log drum طبله واقعه نگاره
teletypist متصدی دوره نگاره
micrographics ریز نگاره سازی
graphics tablet تخته نگاره سازی
graphics mode حالت نگاره سازی
vector graphics نگاره سازی برداری
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
chart طرح کردن نگاره
harvard graphics برنامه نگاره سازی هاروارد
cgm متافایل نگاره سازی کامپیوتر
vga ارایه نگاره سازی بصری
video graphics array ارایه نگاره سازی بصری
random scan graphics نگاره سازی با پوشش تصادفی
plain design طرح بدون نقش و نگاره
multicolor graphics aray ارایه نگاره سازی چند رنگ
hercules graphics adapter وفق دهنده نگاره سازی هولوکس
enhanced graphics adaptor وفق دهنده نگاره سازی پیشرفته
cga وفق دهنده نگاره سازی رنگی
ega وفق دهنده نگاره سازی پیشرفته
computer graphics metafile فایل برتر نگاره سازی کامپیوتری
enhanced graphics display صفحه نمایش نگاره سازی پیشرفته
color graphics adapter وفق دهنده نگاره سازی رنگی
all points addressable graphics نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
leiwen لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
apparel اسباب
lash up اسباب
mountings اسباب
whigmaleerie اسباب
whigmaleery اسباب
apparatus اسباب
rigged اسباب
geap اسباب
free handed بی اسباب
free hand بی اسباب
devices اسباب
device اسباب
accouterment اسباب
dixings اسباب
instrumentally با اسباب
tool اسباب
articles اسباب
article اسباب
instrument اسباب
rigs اسباب
fixings اسباب
rig اسباب
outfits اسباب
gadget اسباب
gadgets اسباب
appliances اسباب
rigging اسباب
freehand بی اسباب
traps اسباب
remover اسباب کش
removers اسباب کش
doodad اسباب
doodads اسباب
tackling اسباب
tackles اسباب
tackle اسباب
tackled اسباب
outfit اسباب
contraptions اسباب
appliance اسباب
contrivances اسباب
things اسباب
contrivance اسباب
contraption اسباب
valuables اسباب
sainak سایناک [نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
inconveniences اسباب زحمت
gears اسباب لوازم
gear اسباب لوازم
exerciser اسباب ورزش
geared اسباب لوازم
thing اسباب دارایی
inconvenienced اسباب زحمت
stamper اسباب کوبیدن
drag اسباب لایروبی
utensils وسایل اسباب
inhalator اسباب استنشاق
enginery اسباب جنگی
military device اسباب ارتشی
disfurnish بی اسباب کردن
crimper اسباب فردادن مو
drags اسباب لایروبی
appliance اسباب کار
fittings and fixtures اسباب و اثاثه
discommodity اسباب زحمت
appliances اسباب کار
(be) put out <idiom> اسباب زحمت
trocar اسباب بزل
paraphernalia اسباب لوازم
dragged اسباب لایروبی
Luggage اسباب و اثاثیه
causes of revelation اسباب نزول
slides اسباب لغزنده
caboodle اسباب سفر
appurtenance اسباب جهاز
inconveniencing اسباب زحمت
fishing gear اسباب ماهیگیری
utensil وسایل اسباب
playthings اسباب بازی
dumbbell اسباب ورزشی
implements اسباب اجراء
implementing اسباب اجراء
implemented اسباب اجراء
implement اسباب اجراء
resonator اسباب ارتعاش
plaything اسباب بازی
rectifier اسباب تقطیر
kits اسباب کار
kit اسباب کار
dumbbells اسباب ورزشی
spared اسباب یدکی
spare اسباب یدکی
moves اسباب کشی
tools اسباب کار
slide اسباب لغزنده
malice اسباب چینی
furniture سامان اسباب
impedimenta اسباب تاخیرحرکت
moved اسباب کشی
engine موتور اسباب
conspiracy اسباب چینی
conspiracies اسباب چینی
inconvenience اسباب زحمت
purofier اسباب پاک کن
toys اسباب بازی
move اسباب کشی
toy اسباب بازی
scattered design طرح افشان [طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
moves اسباب کشی کردن
move house اسباب کشی کردن
equipage اسباب و لوازم جنگی
to shift to the new building اسباب کشی کردن
purofier اسباب تصفیه گاز
moved اسباب کشی کردن
piano player اسباب پیانو زنی
vinifacteur اسباب شراب سازی
move اسباب کشی کردن
moonlight fliting اسباب کشی شبانه
trangam اسباب عجیب وغریب
lay out اسباب خرده ریز
spurtle اسباب اتش همزن
take your w to another room اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
hatcher اسباب جوجه گیری
partitions وسیله یا اسباب تفکیک
to form a plot اسباب چینی کردن
to put to inconvenience اسباب زحمت شدن
toyer سازنده اسباب بازی
instrumental drawing نقشه کشی با اسباب
toylike مثل اسباب بازی
partition وسیله یا اسباب تفکیک
surveying insatrument اسباب نقشه برداری
encumbering اسباب زحمت شدن
powder puffs اسباب پودر زنی
leech اسباب خون گیری
leeches اسباب خون گیری
device دستگاه اسباب وسیله
roulette اسباب قمار چرخان
devices دستگاه اسباب وسیله
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
powder puff اسباب پودر زنی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com