English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
clipper اسب یا کشتی تندرو
Search result with all words
hush ship کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
ocean grevhound کشتی مسافری تندرو
ocean greyhound کشتی تندرو
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
drastic <adj.> تندرو
extreme <adj.> تندرو
swift تندرو
rigorous <adj.> تندرو
radical <adj.> تندرو
radicals تندرو
radical تندرو
swifter تندرو
swiftly تندرو
fleet footed تندرو
fast تندرو
fasted تندرو
fastest تندرو
swifts تندرو
racers تندرو
racer تندرو
extrimist تندرو
rapid تندرو
fasts تندرو
speedster تندرو
light of foot تندرو
spanking تندرو
spankings تندرو
swift of foot تندرو
swift footed تندرو
swiftest تندرو
posthaste پیک تندرو
quick time قدم تندرو
wingfooted باد پا تندرو
courser اسب تندرو
flyboat کرجی تندرو
clipper طیاره تندرو
express train قطارویژه تندرو
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
frigates ناوچه جنگی تندرو دریایی
frigate ناوچه جنگی تندرو دریایی
expressage حمل یافرستادن باوسایل تندرو
whippets سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
whippet سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
morning glory اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
vessels کشتی
vessel کشتی
flattest پل کشتی
catch کشتی کج
ship کشتی
on board a ship در کشتی
on the sea در کشتی
on the water در کشتی
flat پل کشتی
on shipboard در کشتی
ships کشتی
wrestling کشتی
bilge اب ته کشتی
carinae کشتی
carina کشتی
afloat در کشتی
board کشتی
deck پل کشتی
decked پل کشتی
ark کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
hulks کشتی
hulk کشتی
decks پل کشتی
boarded کشتی
foreship سر کشتی
puppis کشتی دم
collier کشتی
ship haven یک کش کشتی
bottom کشتی
argo کشتی
bottoms کشتی
aft در پس کشتی
by water با کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
ship propeller پروانه کشتی
ship papers اسناد کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
propeller پروانه کشتی
tonnage فرفیت کشتی
dockyard تعمیرگاه کشتی
bos'n افسر کشتی
bosun افسر کشتی
shipper محموله کشتی
shipper مسافر کشتی
shipowner مالک کشتی
shipowner صاحب کشتی
shipmaster رئیس کشتی
shipload بار کشتی
fob تحویل کشتی
on board a ship سوار کشتی
shipboard صحنه کشتی
shipboard کنار کشتی
shipboard پهلوی کشتی
ship's master افسرارشد کشتی
on shipboard سوار کشتی
ship safety سلامت کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
bosuns افسر کشتی
bo's'n افسر کشتی
ship handling مانور با کشتی
ship building کشتی سازی
cargo محموله کشتی
cargoes محموله کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
pleasure boat کشتی تفرجی
berthing خوابگاه کشتی
sailing vessel کشتی بادبانی
berths خوابگاه کشتی
predial or prae کشتی روستایی
double-decker کشتی دوعرشهای
double-deckers کشتی دوعرشهای
strand به گل نشستن کشتی
privateer کشتی مسلح
rhumb خط سیر کشتی
rhumb line خط انحراف کشتی
roadstead کشتی گاه
dockyards تعمیرگاه کشتی
packet boat کشتی نامه بر
pancratist کشتی گیر
parent ship کشتی مادر
passenger liner کشتی مسافری
pilotage راهنمایی کشتی
wrecked کشتی شکسته
seaway مسیر کشتی
passenger liner کشتی مسافربری
crews خدمه کشتی
sea gauge اب نشین کشتی
sea fight جنگ کشتی ها
sea anchor لنگر کشتی
shipbuilding کشتی سازی
screwpropeller پروانه کشتی
sailer کشتی بادبانی
strands به گل نشستن کشتی
jerque بازرسی کشتی
air ship کشتی هوایی
alee پناهگاه کشتی
amid ships درمیان کشتی
amidships درمیان کشتی
aport بطرف چپ کشتی
argosy کشتی تجاری
at the fore در جلوی کشتی
foreship دماغه کشتی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
flying dutchman شبح کشتی
flag ship کشتی پیشرو
fire ship کشتی اتش زن
bige water گنداب کشتی
afterdeck عقب کشتی
coal whipper زغال کش کشتی
inboard داخل کشتی
in the hold در انبار کشتی
imbark در کشتی گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com