English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
standard of living استاندارد زندگی
standards of living استاندارد زندگی
Other Matches
ieee سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
document روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
PHIGS برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
ODI واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
standards استاندارد
standard استاندارد
modulus استاندارد
high and dry <idiom> استاندارد
canonical استاندارد
standard rate نرخ استاندارد
standard price قیمت استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
standard interface رابط استاندارد
standard measure اندازه استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard section پروفیل استاندارد
standardization استاندارد سازی
table lamp لامپ استاندارد
dialects ی در زبان استاندارد
dialect ی در زبان استاندارد
traditional chess شطرنج استاندارد
substandard زیر استاندارد
standard specification مقررات استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard function تابع استاندارد
standard error خطای استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
standard resistor مقاومت استاندارد
resistance standard مقاومت استاندارد
primary standard استاندارد اولیه
standardized استاندارد شده
standard temperature and pressure شرایط استاندارد
normal temperature and pressure شرایط استاندارد
nonstandard غیر استاندارد
magnetic standard اهنربای استاندارد
basic standard استاندارد اولیه
basic standard cost قیمت استاندارد
boilerplate متن استاندارد
standards استاندارد همگون
silver standard استاندارد نقره
standard استاندارد همگون
standardised استاندارد نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardising استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
standardizes استاندارد نمودن
standardizing استاندارد نمودن
standard costs هزینههای استاندارد
standard condition شرایط استاندارد
standard cell پیل استاندارد
standard candle شمع استاندارد
standard bar میله استاندارد
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
frequency standard استاندارد فرکانس
standard class درجه استاندارد
atmosphere اتمسفر استاندارد جو
atmospheres اتمسفر استاندارد جو
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> متناسب با استاندارد طبیعی
standard product cost ارزش تولید استاندارد
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
ieee واسط استاندارد IEEE
standard conversion factor ضریب تبدیل استاندارد
standard oxidation potential پتانسیل اکسایش استاندارد
clark پیل استاندارد کلارک
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
NDIS واسط دستور استاندارد
data encyption standard استاندارد حفافت داده
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
ansi کدهای استاندارد ANSI
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
cut the mustard <idiom> به حد استاندارد لازم رسیدن
mnemonic استاندارد اختصار کلمه
standard oil company استاندارد اویل کمپانی
standard oil company شرکت نفت استاندارد
calibration مین یک بررسی استاندارد
pop up menu منوی غیر استاندارد
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
vivification زندگی
lives of great men زندگی
lives زندگی
wile a در زندگی
vita زندگی
life زندگی
togetherness زندگی با هم
existence زندگی
existences زندگی
living زندگی
eau de vie اب زندگی
lifeline خط زندگی
habitance زندگی
habitancy زندگی
lifelines خط زندگی
standard free energy of formation انرژی ازاد تشکیل استاندارد
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
RJ connector استاندارد عمومی اتصال چهارسیمی
stp pressure temperatureand standardشرایط استاندارد
metric اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
ntp pressure temperatureand normalشرایط استاندارد
nybble نصف طول بایت استاندارد
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
nibbles نصف طول بایت استاندارد
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
feed back اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
current standard cost هزینه استاندارد و مورد قبول
nibbling نصف طول بایت استاندارد
ieee استاندارد مون Token Bus
raunchy پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest پست تر از استاندارد یا میزان متداول
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
dif استاندارد مخصوص فایلهای داده
nibbled نصف طول بایت استاندارد
nibble نصف طول بایت استاندارد
raunchier پست تر از استاندارد یا میزان متداول
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
standards عیار قانونی استاندارد مقرر
rurality زندگی روستایی
careers دوره زندگی
going مشی زندگی
sequestered life زندگی مجرد
career دوره زندگی
standards of living معیار زندگی
careered دوره زندگی
careering دوره زندگی
vegetation زندگی گیاهی
scheme of life نقشه زندگی
scheme of life رویه زندگی
sentience زندگی فکری
vital وابسته به زندگی
life expectancies امید زندگی
fireside زندگی خانگی
firesides زندگی خانگی
standard of living سطح زندگی
life expectancies امید به زندگی
standard of living معیار زندگی
standards of living سطح زندگی
cost of living هزینه زندگی
life expectancy امید به زندگی
life-cycles چرخه زندگی
renascence زندگی مجدد
life-cycle چرخه زندگی
lifelike زندگی مانند
redivivus زندگی نویافته
symbiosis زندگی تعاونی
lifeless عاری از زندگی
public life زندگی در سیاست
public life زندگی سیاسی
life expectancy امید زندگی
bane مخرب زندگی
ever lasting life زندگی جاویدان
level of living سطح زندگی
concubinage زندگی بطورصیغه
living standard سطح زندگی
life chance مجال زندگی
life cycle دوره زندگی
life experiences تجارب زندگی
life history تاریخچه زندگی
life instinct غریزه زندگی
life motto شعار زندگی
life style سبک زندگی
country life زندگی روشنایی
azoic تهی از زندگی
evening of life شام زندگی
happy life زندگی اسوده
happy life زندگی باخوشدل
eremitism زندگی زاهدانه
eremitic life زندگی زاهدانه
he lives on air زندگی میکند
hutment زندگی در کلبه
easy circumstances زندگی راحت
incertitude ناپایداری زندگی
intravital در زمان زندگی
intravitam در زمان زندگی
life sustenance گذران زندگی
lifeway طرز زندگی
livable قابل زندگی
monkery زندگی راهبی
parasitism زندگی طفیلی
livers زندگی کننده
liver زندگی کننده
animates زندگی بخشیدن
animate زندگی بخشیدن
tribalism زندگی ایلیاتی
monandry زندگی با یک شوهر
animality زندگی جانوران
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com