Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
English
Persian
reduce
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduces
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reducing
استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
Other Matches
alight
راحت کردن تخفیف دادن
alighted
راحت کردن تخفیف دادن
alighting
راحت کردن تخفیف دادن
alights
راحت کردن تخفیف دادن
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
reduce
استحاله کردن
reduces
استحاله کردن
reducing
استحاله کردن
refers
احاله کردن
turn over
احاله کردن
refer
احاله کردن
referred
احاله کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
abated
تخفیف دادن
extenuate
تخفیف دادن
give a reduction
تخفیف دادن
remit
تخفیف دادن
remits
تخفیف دادن
remitted
تخفیف دادن
remitting
تخفیف دادن
relieving
تخفیف دادن
relieves
تخفیف دادن
relieve
تخفیف دادن
extenuatextent
تخفیف دادن
abating
تخفیف دادن
commutes
تخفیف دادن
commmute
تخفیف دادن
commuted
تخفیف دادن
derogate
تخفیف دادن
discounted
تخفیف دادن
commute
تخفیف دادن
discounting
تخفیف دادن
discounts
تخفیف دادن
discount
تخفیف دادن
bate
تخفیف دادن
commuting
تخفیف دادن
assuage
تخفیف دادن
abate
تخفیف دادن
assuaging
تخفیف دادن
abates
تخفیف دادن
assuages
تخفیف دادن
assuaged
تخفیف دادن
mitigate
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigates
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
تخفیف دادن تسکین دادن
slaughters
تخفیف زیاد دادن
berate
تخفیف درجه دادن
berated
تخفیف درجه دادن
berates
تخفیف درجه دادن
berating
تخفیف درجه دادن
extenuate
تخفیف دادن کاستن از
slaughtered
تخفیف زیاد دادن
slaughter
تخفیف زیاد دادن
slash
تخفیف زیاد دادن
slashed
تخفیف زیاد دادن
slashes
تخفیف زیاد دادن
lowers
: پایین اوردن تخفیف دادن
lower
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowered
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowering
: پایین اوردن تخفیف دادن
pull down
پایین اوردن تخفیف دادن
transubstantiation
استحاله
transmutation
استحاله
transformation
استحاله
arthrosis
استحاله مفصلی
permutation
استحاله جایگشت
permutations
استحاله جایگشت
incommutable
استحاله ناپذیر
adulteration
جعل و تزویر استحاله
reductions
تحویل استحاله کاهش
reduction
تحویل استحاله کاهش
reduction
احاله
reductional
احاله
transfers
احاله
renvoi
احاله
transferring
احاله
reductions
احاله
relegetion
احاله
transfer
احاله
waxes
رو به بدر رفتن استحاله یافتن
waxed
رو به بدر رفتن استحاله یافتن
wax
رو به بدر رفتن استحاله یافتن
adulterant
پست تر کننده استحاله دهنده
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stultification
احاله بمحال
reduction to absurdity
احاله به محال
apagoge
احاله به محال
transmutation of metals
استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
adjournment
احاله بوقت دیگر
adjournments
احاله بوقت دیگر
adjournments
احاله رسیدگی به جلسه بعد
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
adjournment
احاله رسیدگی به جلسه بعد
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
rogatory
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
disciplining
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
remanet
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
discounted
تخفیف
discounts
تخفیف
rebate
تخفیف
rebates
تخفیف
relaxation
تخفیف
discount
تخفیف
damping
تخفیف
refraction
تخفیف
commissions
تخفیف
alleviation
تخفیف
abatement
تخفیف
commissioning
تخفیف
concession
تخفیف
commission
تخفیف
allayment
تخفیف
attenuation
تخفیف
assuagement
تخفیف
discounting
تخفیف
slaked
تخفیف
slakes
تخفیف
reduction
تخفیف
clemency
تخفیف
slake
تخفیف
reductions
تخفیف
mitigation
تخفیف
volume discount
تخفیف
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
extenuating
تخفیف دهنده
unmitigated
تخفیف نیافته
extenuatory
تخفیف امیز
quantity discount
میزان تخفیف
quantity discount
تخفیف کلی
discountable
تخفیف بردار
mitigation of punishment
تخفیف مجازات
slash
تخفیف زیاددادن
extenuative
تخفیف دهنده
incommutability
تخفیف ناپذیری
slashes
تخفیف زیاددادن
loyalty discount
تخفیف وفاداری
incommutably
یا تخفیف داد
immitigable
تخفیف ناپذیر
progressive rebate
تخفیف تصاعدی
quantity allowance
تخفیف کلی
remission
گذشت تخفیف
quantity discount
مقدار تخفیف
mitigable
تخفیف دادنی
incommutable
تخفیف ناپذیر
money off offer
فروش با تخفیف
relaxation of penultis
تخفیف جرایم
remissive
تخفیف دهنده
abatable
قابل تخفیف
discount rate
میزان تخفیف
relaxing
تخفیف یافتن
relaxes
تخفیف یافتن
relax
تخفیف یافتن
commutation
تخفیف مجازات
cuts
تخفیف بریدگی
cut
تخفیف بریدگی
trade discount
تخفیف صنفی
commutative
تخفیف دار
allowances
تخفیف مقرری
scant
تخفیف یافتن
alleviator
تخفیف دهنده
slashed
تخفیف زیاددادن
allowance
تخفیف مقرری
cash discount
تخفیف نقدی
slashing
تخفیف زیاد
rebates
تخفیف کاهش
rate of discount
نرخ تخفیف
trade discount
تخفیف تجاری
commutation ticket
بلیط با تخفیف
rebate
تخفیف کاهش
commutability
تخفیف پذیری
bank discount
تخفیف بانکی
volume discont
تخفیف مقداری
discount rate
نرخ تخفیف
volume discont
تخفیف خریدعمده
commutation
تخفیف جرم
unbated
تخفیف داده نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com