English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
English Persian
field work استحکامات صحرایی استحکامات
Search result with all words
fiedl fortifications استحکامات صحرایی
Other Matches
worked استحکامات
forts استحکامات
casemate استحکامات
fortification استحکامات
fieldwork استحکامات
fortifications استحکامات
rampart استحکامات
work استحکامات
ensconcing استحکامات ساختن
pioneers مهندس استحکامات
pioneer مهندس استحکامات
ensconces استحکامات ساختن
ensconced استحکامات ساختن
rampire استحکامات خاکریز
pioneered مهندس استحکامات
vallation استحکامات خندق
fortified دارای استحکامات
bastions سنگر و استحکامات
bastion سنگر و استحکامات
jetty استحکامات جنگی
jetties استحکامات جنگی
fortresses استحکامات نظامی
fortress استحکامات نظامی
ensconce استحکامات ساختن
counter approach استحکامات متقابله
dug in استحکامات سنگر اماده
advanced work استحکامات اصلی ساختمان
Cashel [استحکامات دفاعی ایرلندی]
rampart دارای استحکامات کردن
vallum دارای استحکامات کردن
defense دفاع کردن استحکامات
defence دفاع کردن استحکامات
defenses دفاع کردن استحکامات
horn-work [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
castellate دارای استحکامات کردن
fortified سنگربندی شده دارای استحکامات
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
trench استحکامات خندقی شیار طولانی
trenches استحکامات خندقی شیار طولانی
fortified church [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
redan استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
contravallation استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
flanker عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
bleacher صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
campestral صحرایی
outdoor صحرایی
fieldartillery توپخانه صحرایی
field maintenance نگهداری صحرایی
field notes یادداشتهای صحرایی
outsentry پاسدار صحرایی
out guard گشتی صحرایی
mentha piperita نعناع صحرایی
field radio بی سیم صحرایی
landrail ابچلیک صحرایی
gerbille موش صحرایی
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field stockade ذخایر صحرایی
field wire سیم صحرایی
prison camp زندان صحرایی
field work کار صحرایی
field laboratory ازمایشگاه صحرایی
call box تلفن صحرایی
call boxes تلفن صحرایی
field hospital بیمارستان صحرایی
field hospitals بیمارستان صحرایی
fieldmice موش صحرایی
fieldmouse موش صحرایی
orienteering مسابقهی دو صحرایی
ratton موش صحرایی
scabiosa مامیثای صحرایی
prison camps زندان صحرایی
artillery توپخانه صحرایی
rat موش صحرایی
voles موش صحرایی
abutilon خطمی صحرایی
bindweed نیلوفر صحرایی
vole موش صحرایی
caracal گربه صحرایی
corn mayweed بابونه صحرایی
corn parsley جعفری صحرایی
drumhead court martial محاکمه صحرایی
english mercury اسفناج صحرایی
crab apples سیب صحرایی
crab apple سیب صحرایی
latrine توالت صحرایی
gerbil موش صحرایی
gerbils موش صحرایی
pavilion چادر صحرایی
pavilions چادر صحرایی
oat جو صحرایی یولاف
can مستراح صحرایی
canning مستراح صحرایی
cans مستراح صحرایی
field glasses عینک صحرایی
good henry اسفناج صحرایی
good king اسفناج صحرایی
field army ارتش صحرایی
field exercise تمرین صحرایی
field glass دوربین صحرایی
field gun توپ صحرایی
field atrillery توپخانه صحرایی
field archery تیراندازی صحرایی
field kitchen اشپزخانه صحرایی
field exercise خدمات صحرایی
field ration جیره صحرایی
field officer افسر عملیات صحرایی
dodder کتان صحرایی لرزیدن
tare ویسیای صحرایی ماشک
dodders کتان صحرایی لرزیدن
field زمینه رزمی صحرایی
field arrow تیرهای تیراندازی صحرایی
fieldpiece تفنگ یا توپ صحرایی
fielded زمینه رزمی صحرایی
convertible table میز صحرایی تا شونده
field round یک دور تیراندازی صحرایی
fields زمینه رزمی صحرایی
field manual ائین نامه صحرایی
hudson seal خز موش صحرایی امریکا
hunter's round نوعی مسابقه صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
hock گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
lemming موش صحرایی قطب شمال
coyote گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyotes گرگ صحرایی امریکای شمالی
lemmings موش صحرایی قطب شمال
field commands یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
peafowl قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
ess دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
steeplechases اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
equestrian events مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechase اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
cross country خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
central pastry kitchen اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
pioneer heliport فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
hare خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
hares خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com