Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English
Persian
elicit
استخراج کردن استنباط کردن
elicited
استخراج کردن استنباط کردن
eliciting
استخراج کردن استنباط کردن
elicits
استخراج کردن استنباط کردن
Other Matches
educt
استخراج یا استنباط
educible
قابل استخراج یا استنباط
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infer
استنباط کردن
deducing
استنباط کردن
inferring
استنباط کردن
inferred
استنباط کردن
deduced
استنباط کردن
deduce
استنباط کردن
read
استنباط کردن
reads
استنباط کردن
induct
استنباط کردن
inducted
استنباط کردن
deduces
استنباط کردن
inducting
استنباط کردن
inducts
استنباط کردن
educe
استنباط کردن
infers
استنباط کردن
construed
تعبیر کردن استنباط کردن
construe
تعبیر کردن استنباط کردن
construes
تعبیر کردن استنباط کردن
inferred
استنباط کردن پی بردن به
infers
استنباط کردن پی بردن به
divine
کشیش استنباط کردن
inferring
استنباط کردن پی بردن به
divined
کشیش استنباط کردن
divines
کشیش استنباط کردن
infer
استنباط کردن پی بردن به
divining
کشیش استنباط کردن
to i. from somebodies words
از حرفهای کسی استنباط کردن
extract
استخراج کردن
stope
استخراج کردن
draw out
استخراج کردن
extracted
استخراج کردن
extracting
استخراج کردن
extracts
استخراج کردن
pans
استخراج کردن
pan
استخراج کردن
pan-
استخراج کردن
grubbed
از کتاب استخراج کردن
mine
استخراج کردن یاشدن
quarries
استخراج کردن معدن
mined
استخراج کردن یاشدن
quarrying
استخراج کردن معدن
mines
استخراج کردن یاشدن
quarry
استخراج کردن معدن
educe
گرفتن استخراج کردن
grubs
از کتاب استخراج کردن
grub
از کتاب استخراج کردن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
metallurgic
وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
presumptions
استنباط
corollaries
استنباط
presumption
استنباط
inferences
استنباط
readings
استنباط
eduction
استنباط
corollary
استنباط
reading
استنباط
elicitation
استنباط
sequitur
استنباط
inference
استنباط
inference program
برنامه استنباط
inferentially
ازراه استنباط
presumption of law
استنباط قانونی
inferible
قابل استنباط
presumption
استنباط گستاخی
deducible
استنباط شدنی
inferable
قابل استنباط
implications
مفهوم استنباط
implication
مفهوم استنباط
follows
پیروی استنباط
to be deduced
استنباط شدن
followed
پیروی استنباط
follow
پیروی استنباط
presumptions
استنباط گستاخی
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
inferentally
بطریق استنتاج یا استنباط
presumption of fact
استنباط از روی امارات
inferrable
قابل استنباط برامدنی
ruled based deduction
استنباط بر مبنای مقررات
nonsequitur
عدم استنباط قضایا
scilicet
از این چنین استنباط میشود.....
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
production
استخراج
workings
استخراج
working
استخراج
copper extraction
استخراج مس
decipherment
استخراج
extraction
استخراج
exploitation
استخراج
excerption
استخراج
productions
استخراج
eduction
استخراج
extraction of copper
استخراج مس
deduction
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
extractable
استخراج شدنی
extract copper
مس استخراج شده
exploiters
استخراج کننده
extractible
قابل استخراج
under ground working
استخراج زیرزمینی
extractors
استخراج کننده
exploiter
استخراج کننده
production of oil
استخراج نفت
mining
استخراج معدن
acid extraction
استخراج اسیدی
under ground mining
استخراج زیرزمینی
extractor
استخراج کننده
decipherable
قابل استخراج
gold mining
استخراج طلا
winning
استخراج معدن
winnings
استخراج معدن
mibeable
استخراج شدنی
mibeable
قابل استخراج
exploitation
انتفاع استخراج
silver extraction
استخراج نقره
counting votes
استخراج اراء
message retrieval
استخراج پیام
workable
قابل استخراج
exploitable
قابل استخراج
indecipherable
غیرقابل استخراج
minable
قابل استخراج
minable
استخراج شدنی
derivations
استنساخ استخراج
feature extraction
استخراج خصیصه
derivation
استنساخ استخراج
extraction thimble
انگشتانه استخراج
separatory funnel
قیف استخراج
extraction point
محل استخراج
extraction of bitumen
استخراج قیر
extract
بیرون کشیدن استخراج
saltworks
محل استخراج نمک
continuous extraction apparatus
دستگاه استخراج پیوسته
extraction solvent
حلال استخراج کننده
extracted
بیرون کشیدن استخراج
salter
استخراج کننده نمک
extracts
بیرون کشیدن استخراج
extracting
بیرون کشیدن استخراج
illatively
بطریق استنتاج یا استخراج
surface mining
استخراج معدن روباز
strip mining
[American E]
استخراج معدن روباز
opencast mining
[British E]
استخراج معدن روباز
Open-pit mining
استخراج معدن روباز
pull out quote
عبارت استخراج شده
metallurgy
استخراج و ذوب فلزات
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
metallurgical
وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
saltern
کارخانه یا معدن استخراج نمک
surface digging
استخراج معادن در سطح زمین
metallurgy
فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
acetum
استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
pyrometallurgy
استخراج فلزات در اثر حرارت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
implied assumpist
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
hydrometallurgy
استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
objectivism
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com