Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
phalanges
استخوان انگشت گروه
Other Matches
phalange
استخوان انگشت یاپنجه
knucklebone
استخوان بند انگشت
phalangeal
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
mittens
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
finger
انگشت
monodactylous
تک انگشت
digit
انگشت
digits
انگشت
adactylous
بی انگشت
fingers
انگشت
dactyl
انگشت
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
cinqfoil
پنج انگشت
fingertips
نوک انگشت
fingertip
نوک انگشت
fingerprints
اثر انگشت
cinquefoil
پنج انگشت
pinky
انگشت کوچک
pinkie
انگشت کوچک
phalange
بند انگشت
digitiform
انگشت مانند
egregious
انگشت نما
finger mark
اثر انگشت
finger print
اثر انگشت
marplot
انگشت به شیر زن
five finger
پنج انگشت
knuckles
بند انگشت
knuckle
بند انگشت
medius
انگشت میان
medius
انگشت وسطی
digitate
انگشت دار
dactyloscopy
انگشت نگاری
conspicuous
انگشت نما
finger
انگشت زدن
fingers
انگشت زدن
fingered
انگشت دار
fingered
انگشت مانند
fingerprinting
اثر انگشت
index fingers
انگشت نشان
index finger
انگشت نشان
little fingers
انگشت کوچک
dactylagraphy
انگشت نگاری
dactylitis
اماس انگشت
gazing stock
انگشت نما
the ring finger
انگشت حلقه
soleprint
انگشت نگاری از پا
ring finger
انگشت انگشتر
soon koot
نوک انگشت
ring fingers
انگشت انگشتر
the middle finger
انگشت میانه
potentilla
پنج انگشت
to become a byword
انگشت نماشدن
rule of thumb
حساب انگشت
the little finger
انگشت کهین
syndacty
چسبیده انگشت
notoriety
انگشت نمایی
middle finger
انگشت میان
finger painting
نقاشی با انگشت
agnail
میخچهء پا یا انگشت پا
forefingers
انگشت نشان
forefingers
انگشت شهادت
the first or index finger
انگشت نشان
the first or index finger
انگشت شهادت
toenail
ناخن انگشت پا
fingering
استفاده از انگشت
fingerprint
اثر انگشت
fingerprinted
اثر انگشت
forefinger
انگشت شهادت
forefinger
انگشت نشان
toenails
ناخن انگشت پا
sawison keut
نوک دو انگشت
pollex
انگشت شست
the little finger
انگشت کوچک کلنج
pinkie
انگشت کوچک دست
tap the door with your fingers
انگشت بزنید بدر
index
نمودار انگشت سبابه
indexes
نمودار انگشت سبابه
little finger
انگشت کوچک دست
finger glass
فرف انگشت شوئی
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
finger thumb opposition
تقابل شست و انگشت
finger tapping
ضربه زنی با انگشت
indexed
نمودار انگشت سبابه
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
finger print department
اداره انگشت نگاری
hitsu shiubi
مفصل انگشت وسط
finger play
استفاده از انگشت درشمشیربازی
notoriously
بطور انگشت نما
finger mark
با انگشت چرک کردن
nose-picking
انگشت کردن در بینی
proverbialize
انگشت نما کردن
ring fingers
انگشت چهارم دست چپ
ring finger
انگشت چهارم دست چپ
pettitoes
چیز بی ارزش انگشت پا
to run over
تند انگشت گذاشتن
polydactyl
چند انگشتی پر انگشت
To finger something.
به چیزی انگشت زدن
flagrant
انگشت نما رسوا
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
toes
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toe
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
poking
فشار با نوک انگشت حرکت
jams
گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
pizzicato
با ضرب نوک انگشت یاناخن
lumbrical
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
to make an e. of oneself
خود را انگشت نما کردن
jam
گرفتن شکاف کوه با انگشت
agnus castus
پنج انگشت فلفل بری
jammed
گرفتن شکاف کوه با انگشت
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
pokes
فشار با نوک انگشت حرکت
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
poke
فشار با نوک انگشت حرکت
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
poked
فشار با نوک انگشت حرکت
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
To be conspicuous.
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toes
انگشت پای مهره داران جای پا
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toe
انگشت پای مهره داران جای پا
to gouge out a persons eye
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
ageum son
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
fleshier
بی استخوان
boning
استخوان
fleshiest
بی استخوان
fleshy
بی استخوان
jawbones
استخوان فک
jawbone
استخوان فک
natchbone
استخوان
bones
استخوان
tarsus
استخوان مچ پا
osteotome
استخوان بر
boneless
بی استخوان
ossicle
استخوان چه
bone
استخوان
boned
استخوان
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
humerus
استخوان بازو
rickets
نرمی استخوان استخوان نرمی
humeruses
استخوان بازو
humeruses
استخوان عضله
To set a bone.
استخوان جا انداختن
pith
مخ استخوان اهمیت
temporal bone
استخوان گیجگاه
thigh bone
استخوان ران
humerus
استخوان عضله
skull and crossbones
جمجمه و دو استخوان
anvils
استخوان سندانی
kneepan
استخوان کشگک
anvil
استخوان سندانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com