Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English
Persian
analogical reasoning
استدلال قیاسی
deductive reasoning
استدلال قیاسی
syllogistic reasoning
استدلال قیاسی
Other Matches
inductional
قیاسی
analog
قیاسی
inductive
قیاسی
deductive
قیاسی
comparability
قیاسی
syllogist
قیاسی
syllogistic
قیاسی
a priori
قیاسی
analogic
قیاسی
analogical
قیاسی
schematic
قیاسی
digital analog
رقمی به قیاسی
subcontrariety
ارتباط قیاسی
elenchus
تکذیب قیاسی
deductive
استقرایی یا قیاسی
categoric
قیاسی قطعی
aposteriori
بااستدلال قیاسی
comparative measurement
سنجش قیاسی
analog digital
قیاسی به رقمی
deductive method
روش قیاسی
analog transmission
مخابره قیاسی
analog signal
علامت قیاسی
analog adder
افزایشگر قیاسی
analog channel
مجرای قیاسی
analog data
داده قیاسی
analog device
دستگاه قیاسی
categorical
قیاسی قطعی
deduction
استنتاج قیاسی
hypothetico deductive method
روش فرضی- قیاسی
priori
از راه قیاس قیاسی
analog to digital converter
مبدل قیاسی به رقمی
dac
مبدل عددی به قیاسی
mathematico deductive method
روش ریاضی- قیاسی
analog digital converter
مبدل قیاسی- رقمی
adc
مبدل قیاسی به رقمی
analogical reasoning
نتیجه گیری قیاسی
abduction
دوری از مرکز بدن قیاسی
A/D
انالوگ به دیجیتال : مبدل قیاسی به رقمی
subcontrariety
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
argumentation
استدلال
reasoning
استدلال
inferring one thing from another
استدلال
logic
استدلال
argumentum
استدلال
arguments
استدلال
argument
استدلال
ratiocination
استدلال
inductive reasoning
استدلال استقرایی
thoughts
استدلال تفکر
circular reasoning
استدلال دوری
paralogism
استدلال غلط
reason
استدلال کردن
thought
استدلال تفکر
idolism
استدلال غلط
idoliom
استدلال غلط
logical reasoning
استدلال منطقی
discursively
ازروی استدلال
reasons
استدلال کردن
reasoning ability
توانایی استدلال
argues
استدلال کردن
arguing
استدلال کردن
reasoning test
ازمون استدلال
proponent
استدلال کننده
proponents
استدلال کننده
acatalepsia
استدلال پریشی
affective reasoning
استدلال عاطفی
adducible
قابل استدلال
ratiocinate
استدلال کردن
analogical reasoning
استدلال سنجشی
argue
استدلال کردن
paralogia
استدلال پریشی
reasoner
استدلال کننده
ratiocinator
استدلال کننده
argued
استدلال کردن
devil's advocate
<idiom>
[ارائه استدلال مخالف]
a priori
استدلال پیش سوی
parity of reasoning
قیاس یا شباهت استدلال
notionalist
هواخواه استدلال نظری
analogist
قیاس و استدلال کننده
dunce
استدلال کننده موشکاف
theorized
استدلال نظری کردن
theorist
طرفدار استدلال نظری
theorising
استدلال نظری کردن
theorize
استدلال نظری کردن
theorists
طرفدار استدلال نظری
dunces
استدلال کننده موشکاف
theorizes
استدلال نظری کردن
theorised
استدلال نظری کردن
objections
مخالفت استدلال مخالف
theorises
استدلال نظری کردن
theorizing
استدلال نظری کردن
objection
مخالفت استدلال مخالف
prove
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argue
دلیل اوردن استدلال کردن
casuistry
استدلال غلط وغیر منطقی
arguing
دلیل اوردن استدلال کردن
argued
دلیل اوردن استدلال کردن
argues
دلیل اوردن استدلال کردن
to argue for
[against]
something
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to argue the case for
[against]
something
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
refutation
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
out argue
در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacy
دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacies
دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
sound
[arguments, data, figures]
<adj.>
درست
[بی عیب ]
[سالم ]
[استدلال . داده ها . اعداد]
boomerange
دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
We shall be reasoning on the grounds that. .
روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
deictic
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
digital to analog converter
مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
reductive ad absurdum
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
intuitionalism
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
fallacy of composition
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
intuitivist
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
means ends analysis
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
theorization
تحقیقات نظری استدلال نظری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com