English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (7 milliseconds)
English Persian
susceptibility استعداد
turn استعداد
turns استعداد
aptitude استعداد
aptitudes استعداد
ingenuity استعداد
property استعداد
capability استعداد
genius استعداد
geniuses استعداد
capacities استعداد
capacity استعداد
talented استعداد
talent استعداد
talents استعداد
endowment استعداد
endowments استعداد
verve استعداد
brilliance استعداد
potentialities استعداد
potentiality استعداد
amplitude استعداد
aptness استعداد
cabiler استعداد
liability to disease استعداد
predispostion استعداد
susceptivity استعداد
Other Matches
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
unintelligent بی استعداد
gormless کم استعداد
ungifted بی استعداد
simpleminded کم استعداد
talentless بی استعداد
gifted با استعداد
parted با استعداد
inapt بی استعداد
reproductivity استعداد هم اوری
resistibility استعداد مقاومت
sconce جمجمه استعداد
risible faculty استعداد خنده
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
shift نوبتی استعداد
academic aptitude استعداد تحصیلی
artistic aptitude استعداد هنری
reproductivity استعداد تولید
indisposedness عدم استعداد
imitativeness استعداد تقلید
frost susceptibility استعداد یخزدگی
mechanical aptitude استعداد فنی
occupational aptitude استعداد شغلی
palooka بوکسور بی استعداد
shifts نوبتی استعداد
division slice استعداد لشگری
command strength استعداد یکان
caliber گنجایش استعداد
end strength استعداد نهایی
shifted نوبتی استعداد
authorized strength استعداد مجاز
indispositions عدم استعداد
indisposition عدم استعداد
aptitude test ازمون استعداد
tendency توجه استعداد
capacities استعداد مقام
capability استعداد پیشرفت
cleverer باهوش با استعداد
cleverest باهوش با استعداد
capacity گنجایش استعداد
strengths استعداد رزمی
art استعداد استادی
arts استعداد استادی
capacity استعداد مقام
capacities گنجایش استعداد
aptitude tests ازمون استعداد
cleverness هوشیاری استعداد
capable با استعداد صلاحیتدار
clever باهوش با استعداد
liability بدهکاری استعداد
war strenght استعداد جنگی
child prodigy بچهبا استعداد
artistry استعداد هنرپیشگی
flair استعداد خصیصه
strength استعداد رزمی
tendencies توجه استعداد
liabilities بدهکاری استعداد
level of strength میزان استعداد رزمی
level of strength سطح استعداد رزمی
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
potentialize دارای استعداد کردن
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
knack صدای شلاق استعداد
talent for musics استعداد یا ذوق موسیقی
flatlander موج سوار کم استعداد
gift دارای استعداد کردن
gifts استعداد پیشکش کردن
gifts دارای استعداد کردن
natural مسلم استعداد ذاتی
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
naturals مسلم استعداد ذاتی
allotropy استعداد تغییر و تبدیل
accountable strength استعداد قابل توجه
accountable strength استعداد قابل محاسبه
gifted موید شخص با استعداد
differential aptitude tests ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
able با استعداد صلاحیت دار
gift استعداد پیشکش کردن
effective strength استعداد رزمی موثر
versatile دارای استعداد و ذوق
fabllibility استعداد خطا کردن
habiliment جامه استعداد فکری
potentially با داشتن استعداد نهانی
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
potentialities عاملیت بالفعل استعداد نهانی
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potential دارای استعداد نهانی پتانسیل
strength قدرت رزمی استعداد نفری
potentiality عاملیت بالفعل استعداد نهانی
self rating تعیین میزان استعداد خود
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
edacity استعداد خوردن شکم پرستی
means end capacity استعداد درک وسیله- هدف
rhymester شاعربی استعداد وکم مایه
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment جدول استعداد مجاز زمان صلح
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
rimester قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complement استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
combat power نیروی رزمی استعداد رزمی
insusceptibility عدم استعداد عدم تاثر
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com