Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (2 milliseconds)
English
Persian
virtuosity
استعدادهنرهای زیبا یا فنون
Other Matches
tactics
فنون
know how
فنون
projective techniques
فنون فرافکن
observational techniques
فنون مشاهده
liberal art
فنون ذوقی
representative arts
فنون نمایشی
poetics
فنون شاعری
technology
فنون شگرد شناسی
liberal art
هنرها یا فنون ازاد
tactics
روشها و فنون جنگی
technologies
فنون شگرد شناسی
tactician
با تدبیر متخصص فنون جنگی
strategy
فنون سوق الجیشی استراتژی
tacticians
با تدبیر متخصص فنون جنگی
military strategy
فنون سوق الجیشی نظامی
strategies
فنون سوق الجیشی استراتژی
techniques
فنون انجام کار یا تولید وسیله
kata
فنون کلاسیک و منتخب جودو فرم
technique
فنون انجام کار یا تولید وسیله
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
yummy
زیبا
beautiful
زیبا
fairer
زیبا
fairest
زیبا
fairs
زیبا
fair
زیبا
swells
زیبا
picturesque
زیبا
crumpets
زن زیبا
crumpet
زن زیبا
spiffy
زیبا
sightliness
زیبا
queen of love
زن زیبا
queen of hearts
زن زیبا
pulchritudinous
زیبا
well favored
زیبا
gainly
زیبا
dinky
زیبا
inelegant
نا زیبا
swelled
زیبا
swell
زیبا
cutest
زیبا
elegant
زیبا
scrumptious
زیبا
belles
زن زیبا
belle
زن زیبا
cute
زیبا
goodly
زیبا
bonny
زیبا
beauteous
زیبا
cuter
زیبا
eyeful
زیبا
good-looking
زیبا
good looking
زیبا
stylish
زیبا
chic
زیبا
logistics
شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
killdeer
مرغ زیبا
lapwing
مرغ زیبا
proper dress
جامه زیبا
pewit
مرغ زیبا
prettyish
نسبتا زیبا
smatt
زیبا باهوش
beautifully
بطور زیبا
fine arts
هنرهای زیبا
to be good-looking
زیبا بودن
to look good
زیبا بودن
She looks nice.
او
[زن]
زیبا است.
She looks appealing.
او
[زن]
زیبا است.
knockout
<idiom>
خانم زیبا
well favoured
زیبا خوشگل
beauties
زنان زیبا
beauty
زنان زیبا
tittivate
زیبا کردن
titivate
زیبا کردن
lapwings
مرغ زیبا
peewit
مرغ زیبا
adorns
زیبا کردن
adorn
زیبا کردن
beaux arts
هنرهای زیبا
beautification
زیبا سازی
peewits
مرغ زیبا
nymph
زن بسیار زیبا
handsomely
بطور زیبا
nymphs
زن بسیار زیبا
smarten
زیبا کردن
china aster
گل رعنا زیبا
deluxe
بسیار زیبا
corking
خیلی زیبا
habiliment
لباس زیبا
peaches
زن یادختر زیبا
graphic arts
هنرهای زیبا
peach
زن یادختر زیبا
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
dilettanti
دوستدارتفننی صنایع زیبا
well lookirg
زیبا خوش منظر
dressed to the nines (teeth)
<idiom>
زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
embellishing
زیبا کردن پیراستن
embellished
زیبا کردن پیراستن
embellish
زیبا کردن پیراستن
greenhouse
هنرستان هنرهای زیبا
venus
زن زیبا ستاره زهره
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
embellishes
زیبا کردن پیراستن
handsome
خوش قیافه زیبا
dilettante
دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettantes
دوستدارتفننی صنایع زیبا
pinup
تصویر دختر زیبا
plumate
دارای پر وبال زیبا
bonnily
بطرز زیبا ودلپذیر
conservatories
هنرستان هنرهای زیبا
conservatoire
اموزشگاه هنرهای زیبا
nymphet
دختر کوچک و زیبا
queen of heaven
نام زن ژوپیطر زن زیبا
conservatory
هنرستان هنرهای زیبا
trimly
بطور اراسته و زیبا
tittivate
اراستن زیبا شدن
titivate
اراستن زیبا شدن
shangri
شهر زیبا سرزمین دلخواه
the nine
نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
groom
زیبا کردن داماد شدن
grooms
زیبا کردن داماد شدن
belles lettres
شعر و اثارادبی زیبا وهنری
belletrist
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
بسیار زیبا بودن
[اصطلاح روزمره]
Ravishingly beautiful.
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Ravishingly beautiful .
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
aestheticism
زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
Frigi darium
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
to look
[feel]
like a million dollars
بسیار زیبا
[به نظر آمدن]
بودن
[اصطلاح روزمره]
dressage
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
cinerarium
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com