English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
means end capacity استعداد درک وسیله- هدف
Search result with all words
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
Other Matches
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
verve استعداد
parted با استعداد
potentialities استعداد
potentiality استعداد
gormless کم استعداد
gifted با استعداد
property استعداد
ingenuity استعداد
genius استعداد
brilliance استعداد
turn استعداد
turns استعداد
liability to disease استعداد
talents استعداد
talent استعداد
aptitude استعداد
simpleminded کم استعداد
susceptivity استعداد
geniuses استعداد
talentless بی استعداد
ungifted بی استعداد
endowments استعداد
endowment استعداد
capability استعداد
aptitudes استعداد
unintelligent بی استعداد
predispostion استعداد
susceptibility استعداد
talented استعداد
aptness استعداد
amplitude استعداد
capacities استعداد
inapt بی استعداد
capacity استعداد
cabiler استعداد
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
frost susceptibility استعداد یخزدگی
resistibility استعداد مقاومت
war strenght استعداد جنگی
capacities گنجایش استعداد
palooka بوکسور بی استعداد
indispositions عدم استعداد
indisposition عدم استعداد
authorized strength استعداد مجاز
occupational aptitude استعداد شغلی
reproductivity استعداد هم اوری
child prodigy بچهبا استعداد
arts استعداد استادی
art استعداد استادی
division slice استعداد لشگری
imitativeness استعداد تقلید
tendency توجه استعداد
capacities استعداد مقام
indisposedness عدم استعداد
capable با استعداد صلاحیتدار
shift نوبتی استعداد
shifted نوبتی استعداد
end strength استعداد نهایی
liability بدهکاری استعداد
liabilities بدهکاری استعداد
capability استعداد پیشرفت
shifts نوبتی استعداد
cleverness هوشیاری استعداد
reproductivity استعداد تولید
capacity گنجایش استعداد
tendencies توجه استعداد
strengths استعداد رزمی
academic aptitude استعداد تحصیلی
aptitude test ازمون استعداد
aptitude tests ازمون استعداد
caliber گنجایش استعداد
risible faculty استعداد خنده
command strength استعداد یکان
artistry استعداد هنرپیشگی
cleverest باهوش با استعداد
cleverer باهوش با استعداد
sconce جمجمه استعداد
strength استعداد رزمی
clever باهوش با استعداد
flair استعداد خصیصه
capacity استعداد مقام
artistic aptitude استعداد هنری
mechanical aptitude استعداد فنی
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
gift استعداد پیشکش کردن
effective strength استعداد رزمی موثر
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
habiliment جامه استعداد فکری
accountable strength استعداد قابل توجه
level of strength میزان استعداد رزمی
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
gifts استعداد پیشکش کردن
talent for musics استعداد یا ذوق موسیقی
fabllibility استعداد خطا کردن
flatlander موج سوار کم استعداد
naturals مسلم استعداد ذاتی
level of strength سطح استعداد رزمی
natural مسلم استعداد ذاتی
gift دارای استعداد کردن
knack صدای شلاق استعداد
versatile دارای استعداد و ذوق
accountable strength استعداد قابل محاسبه
potentialize دارای استعداد کردن
potentially با داشتن استعداد نهانی
differential aptitude tests ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
allotropy استعداد تغییر و تبدیل
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
able با استعداد صلاحیت دار
gifted موید شخص با استعداد
gifts دارای استعداد کردن
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
strength قدرت رزمی استعداد نفری
potentiality عاملیت بالفعل استعداد نهانی
self rating تعیین میزان استعداد خود
rhymester شاعربی استعداد وکم مایه
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
edacity استعداد خوردن شکم پرستی
potential دارای استعداد نهانی پتانسیل
potentialities عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment جدول استعداد مجاز زمان صلح
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
rimester قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com