Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
Other Matches
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
outbreak
درگیر
outbreaks
درگیر
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
enmeshed
درگیر-درمخمسهافتادن
gear in
درگیر شدن
scrambles
درگیر شدن
scrambled
درگیر شدن
scramble
درگیر شدن
scrambling
درگیر شدن
mesh
درگیر کردن
meshes
درگیر کردن
meshing
درگیر کردن
engages
درگیر شدن
engage
درگیر شدن
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
ducks
درگیر شدن هواپیماها
duckings
درگیر شدن هواپیماها
ducked
درگیر شدن هواپیماها
duck
درگیر شدن هواپیماها
commitments
درگیر جنگ کردن
commitment
درگیر جنگ کردن
involve
درگیر کردن یا شدن
involves
درگیر کردن یا شدن
involving
درگیر کردن یا شدن
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
active aircraft
هواپیمای درگیر در رزم
take care of
<idiom>
با چیزی درگیر شدن
commissions
درگیر رزم کردن
screw around
<idiom>
درگیر کاری بودن
commission
درگیر رزم کردن
commissioning
درگیر رزم کردن
scrambles
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scramble
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
up to here with
<idiom>
درگیر رفتاربد کسی بودن
scrambling
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
درگیر کردن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
درگیر کردن
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
mix up, caution
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
escape line
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
I didn't intend to involve you in this mess.
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
hands-on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
predispostion
استعداد
property
استعداد
cabiler
استعداد
inapt
بی استعداد
ingenuity
استعداد
liability to disease
استعداد
brilliance
استعداد
capacity
استعداد
aptitudes
استعداد
aptitude
استعداد
parted
با استعداد
gifted
با استعداد
capacities
استعداد
turns
استعداد
geniuses
استعداد
susceptivity
استعداد
genius
استعداد
verve
استعداد
talented
استعداد
talent
استعداد
simpleminded
کم استعداد
capability
استعداد
talents
استعداد
unintelligent
بی استعداد
endowments
استعداد
endowment
استعداد
talentless
بی استعداد
ungifted
بی استعداد
gormless
کم استعداد
amplitude
استعداد
susceptibility
استعداد
aptness
استعداد
potentiality
استعداد
potentialities
استعداد
turn
استعداد
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
division slice
استعداد لشگری
end strength
استعداد نهایی
capacities
استعداد مقام
capability
استعداد پیشرفت
authorized strength
استعداد مجاز
frost susceptibility
استعداد یخزدگی
aptitude tests
ازمون استعداد
flair
استعداد خصیصه
imitativeness
استعداد تقلید
artistry
استعداد هنرپیشگی
artistic aptitude
استعداد هنری
liabilities
بدهکاری استعداد
capacities
گنجایش استعداد
liability
بدهکاری استعداد
command strength
استعداد یکان
caliber
گنجایش استعداد
indispositions
عدم استعداد
indisposition
عدم استعداد
cleverness
هوشیاری استعداد
cleverest
باهوش با استعداد
cleverer
باهوش با استعداد
capacity
گنجایش استعداد
art
استعداد استادی
academic aptitude
استعداد تحصیلی
scholastic aptitude
استعداد تحصیلی
strengths
استعداد رزمی
strength
استعداد رزمی
aptitude test
ازمون استعداد
capacity
استعداد مقام
clever
باهوش با استعداد
capable
با استعداد صلاحیتدار
mechanical aptitude
استعداد فنی
child prodigy
بچهبا استعداد
occupational aptitude
استعداد شغلی
palooka
بوکسور بی استعداد
war strenght
استعداد جنگی
reproductivity
استعداد هم اوری
sconce
جمجمه استعداد
reproductivity
استعداد تولید
arts
استعداد استادی
resistibility
استعداد مقاومت
shifts
نوبتی استعداد
shifted
نوبتی استعداد
shift
نوبتی استعداد
risible faculty
استعداد خنده
indisposedness
عدم استعداد
tendencies
توجه استعداد
tendency
توجه استعداد
gift
استعداد پیشکش کردن
talent for musics
استعداد یا ذوق موسیقی
versatile
دارای استعداد و ذوق
the talnet of the country
مردم با استعداد کشور
scholastic aptitude test
ازمون استعداد تحصیلی
potentialize
دارای استعداد کردن
able
با استعداد صلاحیت دار
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
knack
صدای شلاق استعداد
level of strength
سطح استعداد رزمی
gifts
استعداد پیشکش کردن
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
allotropy
استعداد تغییر و تبدیل
gift
دارای استعداد کردن
accountable strength
استعداد قابل توجه
habiliment
جامه استعداد فکری
level of strength
میزان استعداد رزمی
natural
مسلم استعداد ذاتی
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
physical aptitude test
ازمون استعداد جسمانی
gifts
دارای استعداد کردن
gifted
موید شخص با استعداد
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
effective strength
استعداد رزمی موثر
manpower cieling
سطح استعداد پرسنل
flatlander
موج سوار کم استعداد
potentially
با داشتن استعداد نهانی
naturals
مسلم استعداد ذاتی
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
fabllibility
استعداد خطا کردن
potentiality
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
edacity
استعداد خوردن شکم پرستی
rhymester
شاعربی استعداد وکم مایه
potential
دارای استعداد نهانی پتانسیل
potentialities
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
strengths
قدرت رزمی استعداد نفری
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com