English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
user استعمال کننده کاربر
users استعمال کننده کاربر
Other Matches
SEPP سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد
nicotian استعمال کننده دخانیات
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
Internet سیستمی که به چندین کاربر اجازه شرکت در محاوره میدهد که هر کاربر میتواند پیامی بفرستد و متن کاربر بعد را ببیند
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
user نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
users نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
BCC گونهای از برنامههای پست الکترونیکی که یک کاربر یک پیام را به چندین کاربر در یک زمان ارسال میکند
bugs تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugging تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bug تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
user library کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
STT نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
secure transaction technology سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacker وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacks وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blackest وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacked وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
logs کامپیوتری که مشخصات کاربر و داده کلمه رمز را بررسی میکند با پایگاه داده کاربر تا امکان اتصال به شبکه یا سرور را بدهد
log کامپیوتری که مشخصات کاربر و داده کلمه رمز را بررسی میکند با پایگاه داده کاربر تا امکان اتصال به شبکه یا سرور را بدهد
interactive سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را
site مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sited مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sites مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
multiuser system سیستم چند استفاده کننده سیستم چند کاربر
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
directories روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
use استعمال
expenditure استعمال
employment استعمال
uses استعمال
application استعمال
applications استعمال
disuse عدم استعمال
exercises استعمال کردن
exercised استعمال کردن
abusive سوء استعمال
telescopy فن استعمال دوربین
employs استعمال کردن
abuse بد استعمال کردن
employing استعمال کردن
tutoyer استعمال کردن
cranage استعمال جرثقیل
abused سوء استعمال
using استعمال مصرف
apply استعمال کردن
maltreatment سوء استعمال
abuses بد استعمال کردن
nicotian دود استعمال کن
abuse سوء استعمال
applications موارد استعمال
abuses سوء استعمال
applies استعمال کردن
abusing بد استعمال کردن
law of use قانون استعمال
abusing سوء استعمال
application موارد استعمال
abused بد استعمال کردن
desuetude عدم استعمال
unworn استعمال نشده
employed استعمال کردن
usage عرف استعمال
ill usage سوء استعمال
usage نحوه استعمال
usages عرف استعمال
uses استعمال مصرف
misusage سوء استعمال
ill use بد استعمال کردن
graphics فن استعمال نمودار
applying استعمال کردن
riflery استعمال تفنگ
usages نحوه استعمال
bilinguality استعمال دوزبان
smoking استعمال دخانیات
exercise استعمال کردن
value in use ارزش استعمال
misapplication سوء استعمال
bilingualism استعمال دوزبان
employ استعمال کردن
use value ارزش استعمال
misapplication استعمال بیجا
user cost هزینه استعمال
use استعمال مصرف
overkill استعمال بیش از حد
overuse استعمال مفرط
dosages مقدار استعمال دارو
vernacularism استعمال زبان محلی
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
dosage مقدار استعمال دارو
mitering استعمال تاج اسقفی
outward application استعمال برونی یا خارجی
mitring استعمال تاج اسقفی
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
law of disuse قانون عدم استعمال
catachresis استعمال غلط کلمه
malapropism سوء استعمال کلمات
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemism استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
operators کاربر ها
users کاربر
operator کاربر
users کاربر ها
labor intensive کاربر
user کاربر
labor using کاربر
user کاربر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
labor intensive goods کالاهای کاربر
end user کاربر نهایی
power user کاربر پیشرفته
labor intensive production تولید کاربر
user terminal پایانه کاربر
user program برنامه کاربر
labour intensive industry صنعت کاربر
make work activities فعالیتهای کاربر
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com