English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (9 milliseconds)
English Persian
rundle استوانه گردنده گوی
Other Matches
constant speed drive چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
counter recoil cylinder استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
gyrant گردنده
ambulant گردنده
rotors گردنده
revolvable گردنده
rotor گردنده
wheeler گردنده
driven گردنده
swivels گردنده
trochoid گردنده
ambulatory گردنده
rotary گردنده
swivel گردنده
roller door در گردنده
swivelled گردنده
in eyre گردنده
gyral گردنده
rotative گردنده
swivelled مفصل گردنده
rotator ماهیچه گردنده
rotor plates جوشنهای گردنده
runner گردنده گشتی
swivel مفصل گردنده
rotary گردنده چرخنده
circumsolar دورخورشید گردنده
circumambient گردنده بدور
itineratly بطور گردنده
runners گردنده گشتی
magnet wheel چرخ گردنده
pivot arm میله گردنده
gyratory چرخی گردنده
excursive اواره گردنده
swivels مفصل گردنده
revolving گردنده دورانی
churn بوسیله اسباب گردنده
buckets تیغه گردنده توربین
churned بوسیله اسباب گردنده
churns بوسیله اسباب گردنده
bucket تیغه گردنده توربین
rotors قسمت گردنده ماشین
rotor قسمت گردنده ماشین
roasting jack سیخ کباب گردنده
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
precess در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
stator جزء ثابت در هر ماشین گردنده
cannon استوانه
cannons استوانه
dog-wheel استوانه
cylinder استوانه
cylinders استوانه
rollers استوانه
drummed استوانه
drum استوانه
shafts استوانه
shaft استوانه
platen استوانه
roller استوانه
platten استوانه
overshot گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
revolving top استوانه توزیع
recoil cylinder استوانه دافع
graduated cylinder استوانه مدرج
guide cylinder استوانه راهنما
access shaft مدخل استوانه ای
ruffini cylinder استوانه روفینی
wehnelt cylinder استوانه ونلت
stele استوانه اوندی
stela استوانه اوندی
driving sleeve استوانه گرداننده
winched استوانه تارکشی نخ
winching استوانه تارکشی نخ
induction cylinder استوانه القائی
graduating استوانه مدرج
graduate استوانه مدرج
winches استوانه تارکشی نخ
graduates استوانه مدرج
cylindrically بشکل استوانه
winch استوانه تارکشی نخ
cylindroid شبه استوانه
cylindroid استوانه وار
rollers بام غلتان استوانه
roller بام غلتان استوانه
spacer disk استوانه توپر فلزی
replenisher استوانه نافم روغن
drum فرف استوانه شکل
drummed طبل کوس استوانه
drummed درام سیلندر استوانه
drummed فرف استوانه شکل
drum طبل کوس استوانه
dashpot استوانه متعادل کننده
stelar دارای استوانه اوندی
Rod cell یاخته استوانه ای [در چشم]
rod یاخته استوانه ای [در چشم]
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
thin walled cylinder استوانه جدار نازک
drum درام سیلندر استوانه
fust [میله استوانه ای ستون ها]
drum [ستون استوانه شکل]
cylindrical coordinate مختصات استوانه ای [ریاضی]
motor tube استوانه موتور موشک
cylindrical دارای شکل استوانه
windage کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
cylindrical coordinate system دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
warping head استوانه چرخنده بکسل لنگر
counterbore خزینه دار کردن استوانه
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
ledger blade تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
pantoscope دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
quill shaft شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
tack weld وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
panoramic camera دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
rods and cones [in the retina] یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
beater mill تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
fusarole [حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
bushes استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bush استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
turnstiles تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
commutator سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
kelly drive bushing اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com