Dictiornary-Farsi | اسفناج خوراک اسفناج | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
spinach	اسفناج خوراک اسفناج
spinage	اسفناج خوراک اسفناج


Other Matches

spinach soup	سوپ اسفناج
good henry	اسفناج صحرایی
good king	اسفناج صحرایی
english mercury	اسفناج صحرایی
mountian spinach	اسفناج رومی
orach	اسفناج دشتی
goosefoot	غازپا [انواع گیاهان تیره غازپا شامل اسفناج]
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
foods	خوراک
messes	:یک خوراک
faring	خوراک
chows	خوراک
victuals	خوراک
repasts	خوراک
repast	خوراک
meat	خوراک
fares	خوراک
fared	خوراک
nutrition	خوراک
keep	خوراک
fare	خوراک
keeps	خوراک
chow	خوراک
nutriments	خوراک
nutriment	خوراک
meats	خوراک
intake	خوراک
tacked	خوراک
at mess	سر خوراک
feeds	خوراک
viands	خوراک
butterpump	غم خوراک
tacks	خوراک
feed	خوراک
tacking	خوراک
tack	خوراک
tucker	خوراک
intakes	خوراک
food	خوراک
nourishment	خوراک
passage money	خوراک
pabulum	خوراک
oligotrophic	کم خوراک
messmate	هم خوراک
mess	:یک خوراک
slipslop	خوراک ابکی
sitophobia	خوراک هراسی
nourish	خوراک دادن
dose	یک خوراک دارو
viand	خوراک ماکولات
dosed	یک خوراک دارو
doses	یک خوراک دارو
dosing	یک خوراک دارو
timbale	خوراک دلمه
to give to eat	خوراک دادن
nourished	خوراک دادن
insect	کرم خوراک
insects	کرم خوراک
kingfisher	ماهی خوراک
at meat	سر خوراک یا غذا
autotroph	خوراک ساز
heterotroph	خوراک گیر
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
frugal food	خوراک ساده
food gathering	خوراک اوری
meal time	وقت خوراک
meal time	موقع خوراک
nourishes	خوراک دادن
piece de resistance	خوراک اصلی
food stamps	تمبر خوراک
chop house	خوراک خانه
feedstuff	خوراک حیوانات
queasiness	سنگینی خوراک
preparation of food	تهیه خوراک
feeder	خوراک دهنده
feeders	خوراک دهنده
eating house	خوراک پزخانه
menu	فهرست خوراک
gourmet	خوراک شناس
gourmets	خوراک شناس
regales	خوراک لذیذ
dish	سینی خوراک
dishes	سینی خوراک
treat	خوراک رایگان
treated	خوراک رایگان
treats	خوراک رایگان
recipe	خوراک دستور
recipes	خوراک دستور
menus	فهرست خوراک
support [nourish, feed]	خوراک دادن
aliment	خوراک دادن
snack	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
snacks	خوراک مختصر
snacks	خوراک سرپایی
feed	خوراک دادن
feed	خوراک علوفه
feeds	خوراک دادن
feeds	خوراک علوفه
slops	خوراک ابکی
hors d'oeuvre	پیش خوراک
plat du jour	خوراک روز
food stamp	تمبر خوراک
regaling	خوراک لذیذ
dosage	یک خوراک دارو
eating	خورد و خوراک
junk foods	گنده خوراک
junk food	گنده خوراک
dosages	یک خوراک دارو
health foods	خوراک بهداشتی
eating	خوش خوراک
health food	خوراک بهداشتی
regaled	خوراک لذیذ
regale	خوراک لذیذ
to d. up	خوراک گذاردن
suave	خوش خوراک
plats du jour	خوراک روز
boarding house	خوابگاه و خوراک
grub	خوراک خواربار
grubbed	خوراک خواربار
boarding houses	خوابگاه و خوراک
grubs	خوراک خواربار
cannon fodder	خوراک توپ
hors d'oeuvres	پیش خوراک
revalenta	خوراک عدس واردجو
holozoic	جانور خوراک گیر
fast food	تند خوراک تندکار
he cannot earn his own keep	اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
convenience foods	خوراک پیش پخته
vegetable diet	خوراک سبزی دار
kickshaw	خوراک خوش مزه
rotisserie	مغازه خوراک پزی
pitch into	به خوراک حمله کردن
piece deresistance	بخش عمده خوراک
throphogen	لایه خوراک ساز
nosh	خوراک سبک خوردن
kitchener	بخاری خوراک پزی
thropholyt	لایه خوراک کاه
convenience food	خوراک پیش پخته
to eat one's mutton	یا کسی خوراک خوردن
trencherman	ادم خوش خوراک
sanguification	تبدیل خوراک بخون
feeding group	قسمت خوراک دهنده
Primuses	چراغ خوراک پزی
larder	گنجه خوراک خوراکی
larders	گنجه خوراک خوراکی
heaters	چراغ خوراک پزی
heater	چراغ خوراک پزی
dozing	دوز یک خوراک دارو
dozes	دوز یک خوراک دارو
dozed	دوز یک خوراک دارو
chilies	خوراک لوبیای پر ادویه
receivers	جعبه خوراک دهنده
cuisine	روش اشپزی خوراک
dose	خوراک دوا یا شربت
dosed	خوراک دوا یا شربت
cookers	چراغ خوراک پزی
cooker	چراغ خوراک پزی
kitchens	محل خوراک پزی
chilli	خوراک لوبیای پر ادویه
kitchen	محل خوراک پزی
chillies	خوراک لوبیای پر ادویه
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
dosing	خوراک دوا یا شربت
doses	خوراک دوا یا شربت
gratin	خوراک ته دیم دار
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
Chile	خوراک لوبیای پر ادویه
Primus	چراغ خوراک پزی
receiver	دستگاه خوراک دهنده
receivers	دستگاه خوراک دهنده
recipe	دستور خوراک پزی
receiver	جعبه خوراک دهنده
recipes	دستور خوراک پزی
eating disorder	اختلال خورد و خوراک
hopper	محفظه خوراک دستگاه
helping	یک وعده یا پرس خوراک
hoppers	محفظه خوراک دستگاه
helpings	یک وعده یا پرس خوراک
chili	خوراک لوبیای پر ادویه
doze	دوز یک خوراک دارو
feed belt	نوار خوراک دهنده
cresture conforts	خوراک و پوشاک خوب
hodgepodge	خوراک همه چیز درهم
delicacy	نازک بینی خوراک لذیذ
haricot	خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
doze	مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed	مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes	مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing	مقدار کافی از یک دارو خوراک
delicacies	نازک بینی خوراک لذیذ
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
haricots	خوراک راگو با لوبیا سبز
the garden provides food	باغ خوراک تهیه میکند
pantler	متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
it is highly valued as food	برای خوراک بسیارمطلوب است
chemotrophic treatment	تسویه خوراک ساخت شیمیایی
colcannon	خوراک کلم وسیب زمینی