Dictiornary-Farsi | اسقف اعظم کشیش ارشد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
prelate	اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates	اسقف اعظم کشیش ارشد


Other Matches

archbishops	اسقف اعظم
archbishop	اسقف اعظم
prelature	قلمرو اسقف اعظم
archdiocesan	وابسته بقلمرو اسقف اعظم
exarch	نایب السطنه اسقف اعظم
archdiocese	قلمرو مذهبی اسقف اعظم
high priest	کشیش اعظم
primate	کشیش ارشد
the sovereign	پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
deacon	خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons	خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
presbytery	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries	داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly	در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
major	بیشتر اعظم
Popes	خلیفه اعظم
Pope	خلیفه اعظم
Chief Justice	قاضی اعظم
Chief Justices	قاضی اعظم
michael	فرشته اعظم
pegasi	فرس اعظم
pegasus	فرس اعظم
the greater lumen	نیر اعظم
Prime Ministers	صدر اعظم
majored	بیشتر اعظم
high priest	کاهن اعظم
Prime Minister	صدر اعظم
majoring	بیشتر اعظم
archduchess	همسر دوک اعظم
primeminister	رئیس الوزرا صدر اعظم
metropolitan bishop	سر اسقف
bishops	اسقف
bishop	اسقف
archdiocese	ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
diocese	قلمرو اسقف
archdeacons	معاون اسقف
prince bishop	شاهزاده اسقف
miter	تاج اسقف
mitre	تاج اسقف
diocese	اسقف نشین
dioceses	قلمرو اسقف
mitres	تاج اسقف
miters	تاج اسقف
archdeacon	معاون اسقف
prelatess	زن اسقف یا متران
prelature	اسقف نشین
archbshop	اسقف بزرگ
dioceses	اسقف نشین
primate of england	سر اسقف YORK
provisor	اسقف نافرخرج
senior	ارشد
commanders	ارشد
eldest	ارشد
majoring	ارشد
major	ارشد
elder	ارشد
majored	ارشد
seniors	ارشد
first begotten	ارشد
firstborn	ارشد
commander	ارشد
higher up	ارشد
classy	ارشد
Chancellor	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellors	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
diocesan	وابسته به قلمرو اسقف
archbishopric	مقام یا قلمرو اسقف
miyred	مانند کلاه اسقف
mitriform	مانند کلاه اسقف
hierarch	سرکشیش اسقف بزرگ
cathedra	[صندلی اسقف در کلیسا]
vestment	لباس رسمی اسقف
archiepiscopal	متعلق به اسقف بزرگ
higher up	عضو ارشد
major	طویل ارشد
Sr	مخفف ارشد
prefect	افسر ارشد
senior officer	افسر ارشد
brass	افسر ارشد
firstborn	فرزند ارشد
superiors	ارشد برتر
superior	ارشد برتر
surgeon general	پزشک ارشد
superordinates	ارشد فرمانفرما
majored	طویل ارشد
superordinate	ارشد فرمانفرما
majoring	طویل ارشد
prefects	افسر ارشد
vicarate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
patriarchate	مقام بطریق یا اسقف بزرگ
brass hats	افسر ارشد ارتش
service officer	افسر ارشد نگهبان
senior members	اعضای بالارتبه یا ارشد
field grade	افسر ارشد ارتش
mate's receipt	رسیدافسر ارشد کشتی
brass hat	افسر ارشد ارتش
lyddite	ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
pontifical	وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
prelatic	وابسته به اسقف بزرگ متران وار
prince royal	پسر ارشد پادشاه انگلیس
master sergeant	استوار ارشد نیروی زمینی
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
dauphin	عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
primogeniture	حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
gremial	پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
evengelist	کشیش
presbyterate	کشیش
druid	کشیش
predicant	کشیش
padre	کشیش
padres	کشیش
hieratic	کشیش
clerics	کشیش
cleric	کشیش
priest	کشیش
churchmen	کشیش
clergyman	کشیش
clergymen	کشیش
provost	کشیش
provosts	کشیش
ecclesiastics	کشیش
ecclesiastic	کشیش
herdsmen	کشیش
herdsman	کشیش
abbe	کشیش
druids	کشیش
priests	کشیش
churchman	کشیش
table money	فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
residentiary	کشیش مقیم
presbytery	خانه کشیش
rectors	کشیش بخش
rector	کشیش بخش
presbyteries	خانه کشیش
archpriest	کشیش بزرگ
clerkly	وابسته به کشیش
shaveling	سرتراشیده کشیش
presbyterial	وابسته به کشیش ها
priestcraft	کشیش بازی
priesthood	کشیش بودن
priestlike	کشیش وار
priestliness	کشیش مابی
sacerdotalism	کشیش مابی
sacerdocy	کشیش منشی
right reverend	جناب کشیش
priesthood	مقام کشیش
Reverend	جناب کشیش
parsons	کشیش بخش
parson	کشیش بخش
vicars	کشیش بخش
holy joe	کشیش دهکده
vicar	کشیش بخش
acolyte	دستیار کشیش
lay brother	نیمچه کشیش
officiant	کشیش سرپرست
hedge priest	کشیش روستا
lama	کشیش بودایی
lamas	کشیش بودایی
acolytes	دستیار کشیش
presbyter	کشیش سرپرست کلیسا
curate	معاون کشیش بخش
divines	کشیش استنباط کردن
curates	معاون کشیش بخش
divining	کشیش استنباط کردن
rectory	خانه کشیش بخش
pontiff	کشیش بزرگ پاپ
pontiffs	کشیش بزرگ پاپ
divine	کشیش استنباط کردن
papas	پاپ کشیش ناحیه
parsonage	قلمرو کشیش بخش
Imhotep	کشیش [دربار مصر]
parsonages	قلمرو کشیش بخش
rectories	خانه کشیش بخش
papa	پاپ کشیش ناحیه
rectrix	بانوی کشیش بخش
prsbytery	محل جلوس کشیش
minister	وزیر مختار کشیش .
pardoner	کشیش امرزنده گناه
lamaistic	وابسته به کشیش بودایی
monseigneur	مسیو کشیش کاتولیک
officiating priest	کشیش پیش نماز
divined	کشیش استنباط کردن
ministers	وزیر مختار کشیش .
kirkman	عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
chancels	جای مخصوص کشیش
cassock	خرقه پوش کشیش
cassocks	خرقه پوش کشیش
chancel	جای مخصوص کشیش
sacerdotage	کشیش مابی جماعت کشیشان
curacy	معاونت کشیش بخش یادهستان
manses	محل سکنی خانه کشیش
curacies	معاونت کشیش بخش یادهستان
manse	محل سکنی خانه کشیش
he was ordained priest	اورا بسمت کشیش گماشتند
ministerial	وابسته به وزیر یا کشیش اداری
officiant	کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
zucchetto	شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parishes	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parish	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا