English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (2 milliseconds)
English Persian
side arm اسلحه کمری
side arms اسلحه کمری
Other Matches
side arm کمری
lumbar کمری
side armor سلاح کمری
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
unarmed بی اسلحه
weapons اسلحه
weapon اسلحه
armless بی اسلحه
bare handed بی اسلحه
armouries اسلحه خانه
stoppages گیر در اسلحه
stoppage گیر در اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
thumbs شستی اسلحه
thumbing شستی اسلحه
thumbed شستی اسلحه
maximum range بردنهایی اسلحه
thumb شستی اسلحه
armouries اسلحه قوزخانه
armoury اسلحه خانه
armourer اسلحه ساز
armory اسلحه خانه
cold steel اسلحه سرد
armorer اسلحه ساز
d. armour اسلحه دفاع
arm of precision اسلحه دقیق
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
weapons اسلحه حربه
weapon اسلحه حربه
fire arms اسلحه ی گرم
heavy armed سنگین اسلحه
holsters جلد اسلحه
light armed سبک اسلحه
armoury اسلحه قوزخانه
holster جلد اسلحه
safety lock ضامن اسلحه
Elaborate اسلحه بزرگ
triggered ماشه اسلحه
trigger ماشه اسلحه
firearm اسلحه گرم
pieces اسلحه گرم
piece اسلحه گرم
arm اسلحه گرم
ordnance اسلحه ومهمات
misfires گیرکردن اسلحه
misfired گیرکردن اسلحه
misfire گیرکردن اسلحه
triggers ماشه اسلحه
shooting iron اسلحه گرم
weaponry اسلحه سازی
single shot اسلحه تک تیر
weaponary مربوط به اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
firearms اسلحه گرم
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
lift fire زیادکردن برد اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
to sight gun نشان کردن اسلحه
velite سرباز سبک اسلحه
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
missiles اسلحه پرتاب کردنی
light infantry پیاده سبک اسلحه
stock دسته ابزار و اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
missile اسلحه پرتاب کردنی
magazine مخزن خشاب اسلحه
poppers اسلحه صدا دار
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
hold up با اسلحه سرقت کردن
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
popper اسلحه صدا دار
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
muzzling دهانه لوله اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
muzzle دهانه لوله اسلحه
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
magazines مخزن خشاب اسلحه
armorer نگهبان اسلحه زراد
muzzled دهانه لوله اسلحه
armory کارخانهء اسلحه سازی
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
ranging تنظیم کردن اسلحه
free کمی محدودیت نوع اسلحه
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
clang صدای بهم خوردن اسلحه
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
light horse سوار نظام سبک اسلحه
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com