Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 86 (5 milliseconds)
English	Persian
jetties	اسکله کرپی
jetty	اسکله کرپی
Other Matches
hard beach	قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
piers	کرپی
u bolt	کرپی
pier	کرپی
wharf	اسکله
docked	اسکله
dock	اسکله
beach	اسکله
quays	اسکله
wharfs	اسکله
berths	اسکله
berthing	اسکله
berthed	اسکله
berth	اسکله
beached	اسکله
beaches	اسکله
wharves	اسکله
quay	اسکله
piers	اسکله
pier	اسکله
jetty	اسکله
jetties	اسکله
waterfronts	اسکله
waterfront	اسکله
landings	اسکله
landing	اسکله
docks	اسکله
wharfmaster	رئیس اسکله
wharfinger	اسکله دار
charging wharf	اسکله بارگیری
charging berth	اسکله بارگیری
berthage	عوارض اسکله
discharging berth	اسکله تخلیه
discharging wharf	اسکله تخلیه
eolith	اسکله سنگی
dockage	هزینه اسکله
landing place	فرودگاه اسکله
beach capacity	فرفیت اسکله
beach patrol	نگهبان اسکله
beachy	اسکله دار
jetties	اسکله بندر
jetty	اسکله بندر
piers	اسکله ستون
pontoon	اسکله شناور
wharf	اسکله ابی
pier	اسکله ستون
wharfs	اسکله ابی
pontoons	اسکله شناور
longshoreman	کارگر اسکله
longshoremen	کارگر اسکله
wharves	اسکله ابی
beach diagram	طرح نمودار اسکله
seafront	اسکله کنار دریا
beach exit	محل خروجی اسکله
cargo whip	طناب بوم اسکله
landing ship dock	اسکله فرود اب خاکی
leave the jetty	جدا شدن از اسکله
beach flag	پرچم شاخص اسکله
seafronts	اسکله کنار دریا
roustabout	کارگر اسکله یا بندر گاه
alongside	پهلوی اسکله در کنار در طول
sea island terminal	باراندازیا اسکله روی دریا
save all	توربندی بین ناو و اسکله
clearance capacity	فرفیت تخلیه بار اسکله
To dock . To berth.	پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
the p was used as a promenade	ان اسکله گردش گاه مردم است
wharfinger	مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
spur shore	دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
beach unit	یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
wharf	لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
beach organization	یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
wharves	لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
beach master	افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
layig up position	موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
wharfs	لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfage	استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
graving dock	اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
navigation head	بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
beach gear	وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
berthing capacity	فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
beach party	گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
harbour dues	حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
throughput capacity	فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
beachmaster's unit	یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com