English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
seafront اسکله کنار دریا
seafronts اسکله کنار دریا
Other Matches
alongside پهلوی اسکله در کنار در طول
sea island terminal باراندازیا اسکله روی دریا
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
waterside کنار دریا
shore کنار دریا
shores کنار دریا
seastrand دریا کنار
coast کنار دریا
strand کنار دریا
coasts کنار دریا
seaside دریا کنار
seacoast دریا کنار
strands کنار دریا
foreshore کنار دریا
foreshores کنار دریا
waterside workmen کارگران کنار دریا
inshore نزدیک دریا کنار
sea dike دیوار کنار اب دریا
holiday at the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
polder اراضی پست کنار دریا
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer . امسال تابستان می رویم کنار دریا
water terminal ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
hard beach قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
beach اسکله
pier اسکله
beached اسکله
beaches اسکله
piers اسکله
berths اسکله
wharf اسکله
docks اسکله
docked اسکله
dock اسکله
quays اسکله
quay اسکله
waterfronts اسکله
waterfront اسکله
berthing اسکله
berthed اسکله
berth اسکله
landings اسکله
wharves اسکله
wharfs اسکله
landing اسکله
jetty اسکله
jetties اسکله
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
longshoremen کارگر اسکله
dockage هزینه اسکله
jetty اسکله بندر
longshoreman کارگر اسکله
eolith اسکله سنگی
discharging wharf اسکله تخلیه
discharging berth اسکله تخلیه
beach patrol نگهبان اسکله
beachy اسکله دار
berthage عوارض اسکله
wharfmaster رئیس اسکله
wharf اسکله ابی
wharfinger اسکله دار
charging berth اسکله بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
beach capacity فرفیت اسکله
jetties اسکله کرپی
landing place فرودگاه اسکله
wharves اسکله ابی
pontoons اسکله شناور
pier اسکله ستون
pontoon اسکله شناور
jetties اسکله بندر
piers اسکله ستون
jetty اسکله کرپی
wharfs اسکله ابی
beach diagram طرح نمودار اسکله
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
beach flag پرچم شاخص اسکله
beach exit محل خروجی اسکله
leave the jetty جدا شدن از اسکله
cargo whip طناب بوم اسکله
roustabout کارگر اسکله یا بندر گاه
To dock . To berth. پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
clearance capacity فرفیت تخلیه بار اسکله
save all توربندی بین ناو و اسکله
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
spur shore دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
wharfinger مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
the p was used as a promenade ان اسکله گردش گاه مردم است
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
layig up position موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfage استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
side aisle کنار
list کنار
bank کنار
banks کنار
margin کنار
rand کنار
off از کنار
lotos کنار
brink کنار
brims کنار
brimming کنار
margins کنار
waterfronts اب کنار
waterfront اب کنار
recesses کنار
recess کنار
marge کنار
brim کنار
brimmed کنار
rim کنار
apart کنار
rims کنار
ex کنار
lotus کنار
edges : کنار
border کنار
edge : کنار
bordered کنار
along side تا کنار
away کنار
on shore بر کنار
bordering کنار
marginate کنار
besides کنار
verge کنار
bourne کنار
lote کنار
border line خط کنار
limit کنار
along side در کنار
abutment کنار
lip کنار
lotuses کنار
verges کنار
ex- کنار
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
coping کنار امدن
lotos درخت کنار
Joking apart. <idiom> شوخی به کنار.
lote درخت کنار
bedside کنار بستر
Joking aside. <idiom> شوخی به کنار.
lay away کنار گذاشتن
sideline خط کنار زمین
sidelined خط کنار زمین
sidelining خط کنار زمین
riparian رود کنار
floret of ray گلچه کنار
by the side of the road در کنار جاده
sidelines خط کنار زمین
strand کنار رود
by the window کنار پنجره
bow out کنار کشیدن
side foot ضربه با کنار پا
bypass کنار گذار
shipside کنار کشتی
shipboard کنار کشتی
pull away کنار گرفتن
put aside کنار گذاشتن
bypassing کنار گذار
put in کنار امدن با
put away کنار گذاردن
bypasses کنار گذار
bypassed کنار گذار
to set by کنار گذاشتن
side step کنار رفتن
pt down کنار گذاردن
Stand asid . step aside . کنار بایست
gravesides در کنار آرامگاه
graveside در کنار آرامگاه
to put by کنار گذاشتن
roadsides کنار جاده
roadside کنار جاده
touchline خط کنار زمین
to put a way کنار گذاشتن
to leave off کنار گذاشتن
to lay aside کنار گذاشتن
step aside کنار رفتن
wayside کنار جاده
strands کنار رود
shelf کنار گذاشتن
recede کنار کشیدن
next جنب کنار
lotuses درخت کنار
lotus درخت کنار
receded کنار کشیدن
recedes کنار کشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com