Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
haplography
اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
Other Matches
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to knock head
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
mistaken
اشتباهی
unintentionally
<adv.>
اشتباهی
inadvertently
<adv.>
اشتباهی
by accident
<adv.>
اشتباهی
as a result of a mistake
<adv.>
اشتباهی
by a mistake
<adv.>
اشتباهی
by mistake
<adv.>
اشتباهی
falsely
<adv.>
اشتباهی
spuriously
<adv.>
اشتباهی
incorrectly
<adv.>
اشتباهی
wrongly
<adv.>
اشتباهی
confusion
اشتباهی گرفتن
to make good a mistake
[ to wipe a disgrace]
<idiom>
اشتباهی را جبران کردن
You're on the wrong way.
جاده را اشتباهی آمدید.
You're on the wrong way.
راه را اشتباهی آمدید.
miscall
اشتباهی صدا کردن
to take the wrong turn
اشتباهی
[با ماشین]
پیچیدن
clean slate
<idiom>
بدون هیچ اشتباهی
what is amiss here
چه اشتباهی رخ داده است
a fateful mistake
اشتباهی سرنوشت ساز
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
we regret the error
از اشتباهی که شده است تاسف داریم
We got into the wrong bus .
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
misname
بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
terming
عبارت
cl
عبارت
termed
عبارت
term
عبارت
clauses
عبارت
phrased
عبارت
phrase
عبارت
statements
عبارت
word
عبارت
worded
عبارت
phrases
عبارت
expression
عبارت
clause
عبارت
statement
عبارت
wordage
عبارت
expressions
عبارت
experssion
عبارت
expression
افهار عبارت
paragrapher
عبارت نویس
expressions
افهار عبارت
to wit
<adv.>
به عبارت دیگر
wording
عبارت سازی
term
عبارت
[ریاضی]
To phrase.
به عبارت در آوردن
in other words
<adv.>
به عبارت دیگر
mathematical term
عبارت
[ریاضی]
involution
پیچدارکردن عبارت
namely
<adv.>
به عبارت دیگر
quotation
اقتباس عبارت
phraseology
عبارت پردازی
Namely …viz …it consists of…
عبارت است از ...
Verbosity. Rhetoric.
عبارت پردازی
passage
عبارت فقره
termed
جمله عبارت
videlicet
به عبارت دیگر
range expression
عبارت دامنه
terming
جمله عبارت
the letter of the law
عبارت قانون
quotations
اقتباس عبارت
context style of a expression
سیاق عبارت
term
جمله عبارت
put into words
به عبارت دراوردن
in fact
به عبارت دیگر
colloquialisms
عبارت مصطلح
colloquialism
عبارت مصطلح
trinomial
دارای سه عبارت
passages
عبارت فقره
relational expression
عبارت رابطهای
affirmative
عبارت مثبت
phraseologist
عبارت پرداز
assignment statement
عبارت گمارشی
an exclamatory phrase
عبارت تعجبی
prolixity
عبارت زاید
protext
عبارت پیشین
doxology
عبارت تسبیحی
an idiomatic experssion
عبارت اصطلاحی
phrased
فراز عبارت سازی
locus classicus
عبارت نمونه ادبی
verbalism
عبارت بی معنی پرحرفی
qualificative
کلمه یا عبارت توصیفی
pull out quote
عبارت استخراج شده
phrases
فراز عبارت سازی
phrase
فراز عبارت سازی
locution
سبک عبارت پردازی
locutions
سبک عبارت پردازی
landed a
که عبارت از زمین است
limitation clause
عبارت تعیین حدود
anastrophe
تعویض کلمات یک عبارت
i.e
مخفف به عبارت دیگر
mixed mode experssion
عبارت امیخته یاب
to express in worde
به سخن یا عبارت دراوردن)
escalation
ماده یا عبارت تعدیل
metaphraze
به عبارت دیگر در آوردن
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
passage
عبارت منتخبه از یک کتاب
passages
عبارت منتخبه از یک کتاب
facies
عبارت مشخص یک طبقه
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
B.Sc
مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
anastrophe
قلب عبارت کلمات مقلوب
fisher equation
این رابطه عبارت است از :
equation of exchange
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
restrictive
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
anaphora
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
b. and b
مخفف عبارت 'breakfast and bed'
lambs wool
که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
C.A.B.s
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverts
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
worid
عبارت پیغام خبر قول عهد
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
C.A.B
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverting
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
florulent
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
well turned
خوب ادا شده خوش عبارت
irishism
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
Afro-American
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
C.I.A
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
diction
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
mutatis mutandis
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
kotow
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
semicolon
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
kowtow
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
statements
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
vigmette
ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
branches
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
demurrer
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
gong
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
hatched moulding
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
gongs
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objecting
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
AFAIK
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
indirect objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
kedgeree
خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
good offices
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
objected
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
ignoratio elenchi
سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
optimize
برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
predicating
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
IF statement
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com