Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
horizontal error
اشتباه بردی و سمتی
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
deflection error
اشتباه سمتی
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
directional radar prediction
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
papyrus
بردی
papyri
بردی
papyruses
بردی
deflection pattern
مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
single board computer
کامپیوتر تک بردی
range deviation
انحراف بردی
Did you carry (deliver) the letter ?
نامه را بردی یا نه ؟
range effects
اثرات بردی
range dispersion
پراکندگی بردی
range wind
باد بردی
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
range ladder
تنظیم با نردبان بردی
range angle
زاویه بردی هواپیما
range deviation
خطای بردی توپ یا گلوله
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
straddling
احاطه هدف از نظر سمتی احاطه سمتی هدف
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
directional
سمتی
drifted
انحراف سمتی
crossest
حرکت سمتی
cross
حرکت سمتی
crosser
حرکت سمتی
crosses
حرکت سمتی
drift
انحراف سمتی
deviations
انحراف سمتی
deflection scale
مقیاس سمتی
azimuth resolution
تقسیمات سمتی
traversing fire
اتش سمتی
drifting
انحراف سمتی
drifts
انحراف سمتی
direction rectifier
یکسوکننده سمتی
directional stability
پایداری سمتی
directional traverse
پیمایش سمتی
effective wind
باد سمتی
multidrift
چند سمتی
deviation
انحراف سمتی
wind component
شاخه سمتی باد
wind shear
تغییرات سمتی باد
wind shear
انحراف سمتی باد
azimuth micrometer
طبله میکرومتر سمتی
alternate traversing fire
اتش یدکی سمتی
aircraft vectoring
کنترل سمتی هواپیما
traverse
حرکت سمتی پیمایش
traversing
حرکت سمتی پیمایش
traverses
حرکت سمتی پیمایش
azimuthal quzntum number
عدد کوانتومی سمتی
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
traversed
حرکت سمتی پیمایش
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
to r.someone as a
کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
aircraft vectoring
کنترل مسیر سمتی هواپیما
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
to r.someone as a
کسی را به سمتی معرفی کردن
associated document
سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated file
سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
azimuth resolution
اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
windage
تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
azimuth equidistant projection
وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
stickside
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
windage
حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
variations
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variation
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
crab
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crabs
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
directional gyroscope
ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
wrong
اشتباه
faulted
اشتباه
faults
اشتباه
wronging
اشتباه
jeofail
اشتباه
fault
اشتباه
error
اشتباه
snafu
اشتباه
fumbled
اشتباه
mistakenness
اشتباه
wrongs
اشتباه
mix up
اشتباه
mix-up
اشتباه
mix-ups
اشتباه
fumbles
اشتباه
discrepancy
اشتباه
overseen
در اشتباه
trips
اشتباه
tripped
اشتباه
trip
اشتباه
mistaking
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
incorrectness
اشتباه
mistake
اشتباه
errancy
اشتباه
mistakes
اشتباه
fumble
اشتباه
barratry
اشتباه
fallacy
اشتباه
lap sus
اشتباه
flounders
اشتباه
goofs
اشتباه
goofing
اشتباه
goofed
اشتباه
faux pas
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
clanger
اشتباه
floundering
اشتباه
floundered
اشتباه
flounder
اشتباه
goof
اشتباه
errors
اشتباه
fallacies
اشتباه
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
unintentionally
<adv.>
بطور اشتباه
dispersion error
اشتباه پراکندگی
dead shot
تیر اشتباه
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
miscue
اشتباه کردن
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
spuriously
<adv.>
بصورت اشتباه
flub
اشتباه احمقانه
deflection error
اشتباه انحراف
deflection error
اشتباه سمت
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
unmistakable
خالی از اشتباه
by accident
<adv.>
بصورت اشتباه
typing error
اشتباه تایپی
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
syntax error
اشتباه ترکیبی
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
professional misconduct
اشتباه حرفهای
probable error
اشتباه احتمالی
peccant
اشتباه کار
parachronism
اشتباه تاریخی
to make an error
اشتباه کردن
miswrite
اشتباه نوشتن
mistakenness
در اشتباه بودن
mistaken party
اشتباه کننده
to make a mistake
اشتباه کردن
systematic error
اشتباه سیستماتیک
by mistake
<adv.>
بطور اشتباه
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
mistake of law
اشتباه حکمی
mistake of fact
اشتباه موضوعی
mistakable
قابل اشتباه
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
lapsus linguac
اشتباه لپی
by accident
<adv.>
بطور اشتباه
you are mistaken
در اشتباه هستید
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
malentendu
اشتباه فهمیدن
metachronism
اشتباه تاریخی
mils trip
اشتباه میلیمی
misstep
اشتباه درقضاوت
misplay
بازی اشتباه
to put wise
از اشتباه دراوردن
misguidely
از روی اشتباه
typo
اشتباه تایپی
to set
از اشتباه دراوردن
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
computational
اشتباه در محاسبه
faulted
تقصیر اشتباه
fumble
اشتباه کردن
oversights
اشتباه نظری
fumbled
اشتباه کردن
oversight
اشتباه نظری
miscalculations
محاسبه اشتباه
fumbles
اشتباه کردن
miscalculation
محاسبه اشتباه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com