English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mistake of fact اشتباه موضوعی
Other Matches
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
haze موضوعی
locals موضوعی
local موضوعی
topical موضوعی
pointlessness بی موضوعی
thematic موضوعی
subject index فهرست موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
subject schedule برنامه موضوعی
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
ignorance of fact جهل موضوعی
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
to approach [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
a matter of relative importance موضوعی با اهمیت نسبی
ventilation بادگیری طرح موضوعی
to grasp an idea موضوعی رادرک کردن
To raise a question . To bring up a matter . موضوعی رامطرح کردن
have to do with <idiom> پیرامون موضوعی بودن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
to touch upon [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
extras موضوعی که زیادی است
extra- موضوعی که زیادی است
extra موضوعی که زیادی است
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
the question referred to above موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
To smell out something. از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
rule [on something] حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
to e. a person an a subject کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
To emborider(embellish) a subject . به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
To discuss a question with someone . موضوعی را با کسی مطرح کردن
to rule on something حکم کردن در موضوعی [قانون]
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
nial a line to the counter کذب موضوعی را ثابت کردن
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
rogatory commission موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to harp on a subject زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
expert شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
ignorance of the face is a good defence جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
experts شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to linger on a subject روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
terminator موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to shunt somebody aside کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
selector وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
cognizance ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
selectors وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rogue value موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
mix-up اشتباه
wrongs اشتباه
mix up اشتباه
wronging اشتباه
mistakes اشتباه
mistake اشتباه
wrong اشتباه
mistaking اشتباه
discrepancy اشتباه
barratry اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
clanger اشتباه
faux pas اشتباه
in error <adj.> اشتباه
false <adj.> اشتباه
errancy اشتباه
incorrectness اشتباه
inerrant بی اشتباه
jeofail اشتباه
lap sus اشتباه
mix-ups اشتباه
mistakenness اشتباه
snafu اشتباه
flounders اشتباه
error اشتباه
fumbles اشتباه
fumbled اشتباه
fumble اشتباه
overseen در اشتباه
errors اشتباه
trips اشتباه
tripped اشتباه
floundering اشتباه
fallacies اشتباه
fallacy اشتباه
floundered اشتباه
flounder اشتباه
goofs اشتباه
goofing اشتباه
goofed اشتباه
goof اشتباه
trip اشتباه
fault اشتباه
faulted اشتباه
faults اشتباه
entity موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
entities موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
goofing اشتباه کردن
goofs اشتباه کردن
goof اشتباه کردن
slip up اشتباه کردن
goofed اشتباه کردن
erroneous غلط اشتباه
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
to make an error اشتباه کردن
bungler اشتباه کار
bunglers اشتباه کار
peccadillo اشتباه کوچک
peccadilloes اشتباه کوچک
peccadillos اشتباه کوچک
slip-up اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
mistook اشتباه کردن
you are mistaken در اشتباه هستید
misprints اشتباه چاپی
to set از اشتباه دراوردن
to put wise از اشتباه دراوردن
to make a mistake اشتباه کردن
misconstrue اشتباه کردن
misconstrued اشتباه کردن
systematic error اشتباه سیستماتیک
syntax error اشتباه ترکیبی
misconstrues اشتباه کردن
misprint اشتباه چاپی
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
mistakenness در اشتباه بودن
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
misconstruing اشتباه کردن
slip اشتباه لیزی
phonily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بصورت اشتباه
slip اشتباه کردن
slipped اشتباه لیزی
slipped اشتباه کردن
slips اشتباه لیزی
slips اشتباه کردن
fallible اشتباه کننده
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
unmistakable خالی از اشتباه
fumble اشتباه کردن
blamed اشتباه گناه
blames اشتباه گناه
blaming اشتباه گناه
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
spuriously <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by accident <adv.> بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com