English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
you are mistaken اشتباه کرده اید
Search result with all words
mistaken اشتباه کرده
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
Other Matches
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
mix-up اشتباه
mistaking اشتباه
mistakes اشتباه
errors اشتباه
mix-ups اشتباه
mix up اشتباه
error اشتباه
mistake اشتباه
faulted اشتباه
false <adj.> اشتباه
fault اشتباه
in error <adj.> اشتباه
fallacy اشتباه
wrongs اشتباه
wronging اشتباه
wrong اشتباه
goof اشتباه
goofed اشتباه
goofing اشتباه
goofs اشتباه
flounder اشتباه
floundered اشتباه
floundering اشتباه
flounders اشتباه
faults اشتباه
discrepancy اشتباه
errancy اشتباه
overseen در اشتباه
clanger اشتباه
mistakenness اشتباه
fumble اشتباه
fumbled اشتباه
snafu اشتباه
fumbles اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
trips اشتباه
faux pas اشتباه
jeofail اشتباه
tripped اشتباه
trip اشتباه
lap sus اشتباه
inerrant بی اشتباه
fallacies اشتباه
barratry اشتباه
incorrectness اشتباه
off the trail پی گم کرده
infusion دم کرده
souffle پف کرده
infusions دم کرده
puffed out <adj.> پف کرده
i am 0 rials out of pocket کرده ام
gelid یخ کرده
unconscious غش کرده
tumid <adj.> پف کرده
bloat پف کرده
souffles پف کرده
beastby کرده
puffy <adj.> پف کرده
bouffant پف کرده
puffed <adj.> پف کرده
turgid <adj.> پف کرده
puff pastry پف کرده
soufflTs پف کرده
unconsciously غش کرده
blundering اشتباه بزرگ
blundering اشتباه لپی
blundered اشتباه کردن
blunder اشتباه کردن
blundering اشتباه کردن
blunders اشتباه بزرگ
blunders اشتباه لپی
blunders اشتباه کردن
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
miswrite اشتباه نوشتن
misstep اشتباه درقضاوت
malentendu اشتباه فهمیدن
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
lapsus linguac اشتباه لپی
miscue اشتباه کردن
blundered اشتباه لپی
blundered اشتباه بزرگ
mistakable قابل اشتباه
mistake of law اشتباه حکمی
mistake of fact اشتباه موضوعی
to goof up [American E] اشتباه کردن
oversights اشتباه نظری
oversight اشتباه نظری
metachronism اشتباه تاریخی
miscalculation محاسبه اشتباه
bloomer اشتباه احمقانه
mistaken party اشتباه کننده
professional misconduct اشتباه حرفهای
blunder اشتباه لپی
blunder اشتباه بزرگ
miscalculations محاسبه اشتباه
typo اشتباه تایپی
typing error اشتباه تایپی
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
mistakenness در اشتباه بودن
mils trip اشتباه میلیمی
absolute error اشتباه مطلق
dead shot تیر اشتباه
deflection error اشتباه سمتی
deflection error اشتباه انحراف
mistakes اشتباه کردن
deflection error اشتباه سمت
you are mistaken در اشتباه هستید
blooper اشتباه احمقانه
mistaking اشتباه کردن
computational اشتباه در محاسبه
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
blunderingly ازروی اشتباه
boner اشتباه مضحک
boo boo اشتباه کاری
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
delivery error اشتباه در تیراندازی
mistake اشتباه کردن
dispersion error اشتباه پراکندگی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
faults تقصیر اشتباه
probable error اشتباه احتمالی
peccant اشتباه کار
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
parachronism اشتباه تاریخی
faulted تقصیر اشتباه
miscarriages of justice اشتباه قضایی
syntax error اشتباه ترکیبی
systematic error اشتباه سیستماتیک
to put wise از اشتباه دراوردن
inaccuracy خطا یا اشتباه
inaccuracy اشتباه غلط
inaccuracies خطا یا اشتباه
inaccuracies اشتباه غلط
to make an error اشتباه کردن
to make a mistake اشتباه کردن
flub اشتباه احمقانه
to set از اشتباه دراوردن
goof اشتباه کردن
falsely <adv.> بطور اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بصورت اشتباه
goofed اشتباه کردن
goofing اشتباه کردن
misprints اشتباه چاپی
misprint اشتباه چاپی
peccadilloes اشتباه کوچک
spuriously <adv.> بطور اشتباه
mistook اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
slip-up اشتباه کردن
slip up اشتباه کردن
goofs اشتباه کردن
peccadillos اشتباه کوچک
peccadillo اشتباه کوچک
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
fumbles اشتباه کردن
by mistake <adv.> بطور اشتباه
erroneous غلط اشتباه
unerring اشتباه نشدنی
bedlam اشتباه شدید
blame اشتباه گناه
blamed اشتباه گناه
blames اشتباه گناه
fumbled اشتباه کردن
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
by accident <adv.> بطور اشتباه
fumble اشتباه کردن
bunglers اشتباه کار
bungler اشتباه کار
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
blaming اشتباه گناه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
by accident <adv.> بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
slipped اشتباه کردن
slips اشتباه لیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com