Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English
Persian
peccadillo
اشتباه کوچک
peccadilloes
اشتباه کوچک
peccadillos
اشتباه کوچک
Search result with all words
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
wrong
اشتباه
mistaking
اشتباه
fault
اشتباه
overseen
در اشتباه
errancy
اشتباه
flounders
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
fumbles
اشتباه
fallacies
اشتباه
faux pas
اشتباه
fallacy
اشتباه
wrongs
اشتباه
mix up
اشتباه
discrepancy
اشتباه
mix-up
اشتباه
mix-ups
اشتباه
clanger
اشتباه
fumbled
اشتباه
mistake
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
errors
اشتباه
wronging
اشتباه
barratry
اشتباه
fumble
اشتباه
floundered
اشتباه
mistakenness
اشتباه
lap sus
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
error
اشتباه
trip
اشتباه
tripped
اشتباه
faults
اشتباه
goofed
اشتباه
goofing
اشتباه
goofs
اشتباه
mistakes
اشتباه
trips
اشتباه
goof
اشتباه
snafu
اشتباه
faulted
اشتباه
flounder
اشتباه
incorrectness
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
floundering
اشتباه
jeofail
اشتباه
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
mistaking
اشتباه کردن
miscalculations
محاسبه اشتباه
miscalculation
محاسبه اشتباه
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
blaming
اشتباه گناه
blames
اشتباه گناه
blamed
اشتباه گناه
blame
اشتباه گناه
bungler
اشتباه کار
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
oversight
اشتباه نظری
bunglers
اشتباه کار
malentendu
اشتباه فهمیدن
slip-up
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
parachronism
اشتباه تاریخی
peccant
اشتباه کار
erroneous
غلط اشتباه
mistakenness
در اشتباه بودن
misprint
اشتباه چاپی
misprints
اشتباه چاپی
probable error
اشتباه احتمالی
professional misconduct
اشتباه حرفهای
misconstrue
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
misconstrues
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
miswrite
اشتباه نوشتن
mils trip
اشتباه میلیمی
goof
اشتباه کردن
goofed
اشتباه کردن
goofing
اشتباه کردن
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
lapsus linguac
اشتباه لپی
miscue
اشتباه کردن
misguidely
از روی اشتباه
misplay
بازی اشتباه
misstep
اشتباه درقضاوت
mistakable
قابل اشتباه
mistake of fact
اشتباه موضوعی
mistake of law
اشتباه حکمی
mistaken party
اشتباه کننده
misconstruing
اشتباه کردن
disabuse
از اشتباه دراوردن
to set
از اشتباه دراوردن
computational
اشتباه در محاسبه
boo boo
اشتباه کاری
boner
اشتباه مضحک
blunderingly
ازروی اشتباه
blooper
اشتباه احمقانه
you are mistaken
در اشتباه هستید
goofs
اشتباه کردن
bloomer
اشتباه احمقانه
absolute error
اشتباه مطلق
mistaken
اشتباه کرده
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
flub
اشتباه احمقانه
to put wise
از اشتباه دراوردن
disabused
از اشتباه دراوردن
disabuses
از اشتباه دراوردن
disabusing
از اشتباه دراوردن
metachronism
اشتباه تاریخی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
syntax error
اشتباه ترکیبی
systematic error
اشتباه سیستماتیک
delivery error
اشتباه در تیراندازی
deflection error
اشتباه سمت
deflection error
اشتباه انحراف
deflection error
اشتباه سمتی
dead shot
تیر اشتباه
to make a mistake
اشتباه کردن
to make an error
اشتباه کردن
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
oversights
اشتباه نظری
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by mistake
<adv.>
بطور اشتباه
fault
تقصیر اشتباه
blunder
اشتباه بزرگ
fumble
اشتباه کردن
blunder
اشتباه لپی
blunder
اشتباه کردن
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
unintentionally
<adv.>
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
mistake
اشتباه کردن
by accident
<adv.>
بطور اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
inaccuracy
خطا یا اشتباه
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
blundering
اشتباه بزرگ
blundering
اشتباه لپی
blundering
اشتباه کردن
blunders
اشتباه بزرگ
blunders
اشتباه لپی
fumbled
اشتباه کردن
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
blundered
اشتباه کردن
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
fumbles
اشتباه کردن
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
blundered
اشتباه بزرگ
blundered
اشتباه لپی
blunders
اشتباه کردن
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
typing error
اشتباه تایپی
typo
اشتباه تایپی
slip
اشتباه لیزی
slip
اشتباه کردن
slipped
اشتباه لیزی
slipped
اشتباه کردن
slips
اشتباه لیزی
unerring
اشتباه نشدنی
bedlam
اشتباه شدید
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
inaccuracies
اشتباه غلط
inaccuracies
خطا یا اشتباه
fallible
اشتباه کننده
inaccuracy
اشتباه غلط
faults
تقصیر اشتباه
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
unmistakable
خالی از اشتباه
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
faulted
تقصیر اشتباه
mistakes
اشتباه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com