English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
misreport اشتباه گزارش دادن
Other Matches
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
reports گزارش دادن
subemit a report گزارش دادن
turn in <idiom> گزارش دادن
reports گزارش دادن به
report گزارش دادن
report گزارش دادن به
returned گزارش دادن
reported گزارش دادن
to give forth گزارش دادن
returning گزارش دادن
reported گزارش دادن به
return گزارش دادن
submit a report گزارش دادن
returns گزارش دادن
relate گزارش دادن شرح دادن
relates گزارش دادن شرح دادن
informs اطلاع دادن گزارش دادن
informing اطلاع دادن گزارش دادن
inform اطلاع دادن گزارش دادن
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
to give an account of گزارش و توضیح دادن
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
flags جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
forward tell انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
fumbles از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
report generator گزارش زا
recitetion گزارش شز
reportage گزارش
report گزارش
reports گزارش
account گزارش
reported گزارش
school report گزارش اموزشگاه
journals گزارش روزانه
log گزارش سفرهواپیما
account اهمیت گزارش
report generation تولید گزارش
journal گزارش روزانه
situation report گزارش وضعیت
rpg مولدبرنامه گزارش
report generator مولد گزارش
return گزارش رسمی
report program برنامه گزارش
returning گزارش رسمی
report writer گزارش نویسی
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
returned گزارش رسمی
report writer نویسنده گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
minute گزارش وقایع
returns گزارش رسمی
reportable گزارش دادنی
status report گزارش وضعیت
quarterly report گزارش سه ماهه
press report گزارش خبری
report گزارش دیدبانی
survey report گزارش بازرسی
technical report گزارش فنی
story روایت گزارش
reports گزارش دیدبانی
visualreport گزارش بصری
viva report گزارش شفاهی
viva voting گزارش شفاهی
wrap up گزارش خلاصه
expertise گزارش اهل فن
reported گزارش دیدبانی
edit line خط گزارش وضعیت
blue bark گزارش حرکت
flash report گزارش انی
blue bell گزارش بدرفتاری
bruit گزارش سروصدا
management report گزارش مدیریت
commentaries گزارش رویداد
error report گزارش خطا
command report گزارش فرماندهی
commentary گزارش رویداد
internal report گزارش داخلی
blue bell گزارش جنایت
accident reporting گزارش حادثه
action گزارش وضع
actions گزارش وضع
detailed report گزارش مشروح
final report گزارش نهایی
annual report گزارش سالیانه
periodic report گزارش دورهای
logs گزارش سفرهواپیما
hot report گزارش مهم
an incomprehensive report گزارش کوتاه
report file فایل گزارش
annual report گزارش سالانه
call-ups دستور ارسال گزارش
project technical report گزارش فنی پروژه
project technical report گزارش فنی طرح
super visum corporis گزارش معاینه جسد
docking report گزارش تعمیر ناو
call up دستور ارسال گزارش
call-up دستور ارسال گزارش
According to the riport . بقرار این گزارش
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
reportedly طبق گزارش یا شایعه
exception reporting گزارش گیری مخصوص
logs گزارش سفرنامه کشتی
weekly progress report گزارش هفتگی کار
draft report گزارش نیمه نهایی
flash report گزارش برق اسا
contact report گزارش اخذ تماس
log گزارش سفرنامه کشتی
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
progress report گزارش پیشرفت کار
interim report گزارش پیشرفت کار
reportable items اقلام قابل گزارش
annual financial statement گزارش مالی سالانه
bill گزارش جریان دعوی
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
progress reporting گزارش پیشرفت کار
bills گزارش جریان دعوی
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
schedule report گزارش زمانبندی شده
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
journal book دفتر گزارش روزانه
snap report گزارش فوری یا انی
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
air control and reporting center (c.r.c. مرکز کنترل و گزارش هوایی
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
return گزارش نهایی هیات تحقیق
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
report generator برای تامین گزارش کامل
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
charts گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
chart گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
nudets سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
print chart فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
fault اشتباه
mistaking اشتباه
errors اشتباه
discrepancy اشتباه
snafu اشتباه
clanger اشتباه
incorrectness اشتباه
mistakes اشتباه
overseen در اشتباه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com