Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English
Persian
to believe wrong
اشتباه گمان کردن
Search result with all words
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
reckons
گمان کردن
supposable
گمان کردن
reckoned
گمان کردن
thinks
گمان کردن
think
گمان کردن
reckon
گمان کردن
supposing
گمان کردن
suspect
گمان کردن
suspects
گمان کردن
wis
گمان کردن
suppose
گمان کردن
suspecting
گمان کردن
supposes
گمان کردن
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
blunders
اشتباه کردن
blundered
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
misconstrue
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
goofs
اشتباه کردن
fumbled
اشتباه کردن
goofing
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
misconstrues
اشتباه کردن
fumbles
اشتباه کردن
blundering
اشتباه کردن
to make an error
اشتباه کردن
to make a mistake
اشتباه کردن
mistaking
اشتباه کردن
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
miscue
اشتباه کردن
mistakes
اشتباه کردن
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
slip
اشتباه کردن
slipped
اشتباه کردن
slips
اشتباه کردن
goofed
اشتباه کردن
fumble
اشتباه کردن
blunder
اشتباه کردن
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
mistake
اشتباه کردن
goof
اشتباه کردن
misconstruing
اشتباه کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
bobbles
پی درپی اشتباه کردن
bobble
پی درپی اشتباه کردن
to stumble in one's speech
درسخنرانی اشتباه کردن
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
misthink
اشتباه فکر کردن
confuses
باهم اشتباه کردن
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
confuse
باهم اشتباه کردن
miscalculating
اشتباه حساب کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
miscalculate
اشتباه حساب کردن
miscalculated
اشتباه حساب کردن
miscalculates
اشتباه حساب کردن
hallucinating
هذیان گفتن اشتباه کردن
refuted
اشتباه کسی را اثبات کردن
eat humble pie
<idiom>
پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
miscarry
صدمه دیدن اشتباه کردن
refute
اشتباه کسی را اثبات کردن
miscarries
صدمه دیدن اشتباه کردن
hallucinates
هذیان گفتن اشتباه کردن
To lead someone astray.
کسی رادچار اشتباه کردن
hallucinate
هذیان گفتن اشتباه کردن
refutes
اشتباه کسی را اثبات کردن
refuting
اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinated
هذیان گفتن اشتباه کردن
miscarrying
صدمه دیدن اشتباه کردن
eat crow
<idiom>
مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
to make a typing error
[mistake]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo
[American E]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه تایپ کردن صفحه
[کلید یا تلفن]
foul up
<idiom>
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to make
[commit]
a faux pas
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
fluffed
نرم کردن اشتباه کردن
fluffing
نرم کردن اشتباه کردن
fluff
نرم کردن اشتباه کردن
fluffs
نرم کردن اشتباه کردن
impressions
گمان
assumption
گمان
impression
گمان
they suspect him of lying
گمان
idea
گمان
guess
گمان
ideas
گمان
opinion
گمان
opinions
گمان
guessed
گمان
guesses
گمان
conjecture
گمان
surmising
گمان
surmise
گمان
surmises
گمان
thoughts
گمان
thought
گمان
surmised
گمان
malfunctions
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
supposition
گمان پندار
i suppose so
گمان میکنم
aims
گمان جهت
estimations
حدس گمان
i do not think so
گمان نمیکنم
estimation
حدس گمان
believe
گمان داشتن
aim
گمان جهت
suppositions
گمان پندار
trusting
نیک گمان
dubitate
گمان چیزنامعلوم
belief
ایمان گمان
doubting
گمان دودلی
doubt
گمان دودلی
doubted
گمان دودلی
conjecture
گمان بردن
doubts
گمان دودلی
aimed
گمان جهت
believed
گمان داشتن
dubitation
گمان شک داشتن
believes
گمان داشتن
to think ill of any one
نسبت به کسی بد گمان
surmising
گمان بردن حدس
surmised
گمان بردن حدس
surmise
گمان بردن حدس
surmises
گمان بردن حدس
think well of
خوش گمان بودن به
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
outguess
در حدس و گمان برتری داشتن بر
i suspect him to be a liar
گمان میکنم دروغگو باشد
open hearted
راست باز خوش گمان
i shoudel hardly think so
گمان نمیکنم اینطور باشد
hunch player
شرطبند از روی حدس و گمان
to think well of a person
درباره کسی خوش گمان بودن
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
pale face
سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
wronging
اشتباه
overseen
در اشتباه
faulted
اشتباه
wrongs
اشتباه
barratry
اشتباه
faux pas
اشتباه
mix up
اشتباه
lap sus
اشتباه
wrong
اشتباه
discrepancy
اشتباه
clanger
اشتباه
mistaking
اشتباه
mistakes
اشتباه
snafu
اشتباه
goofed
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
faults
اشتباه
errancy
اشتباه
goof
اشتباه
mistake
اشتباه
jeofail
اشتباه
fumbled
اشتباه
flounder
اشتباه
floundered
اشتباه
floundering
اشتباه
flounders
اشتباه
fumbles
اشتباه
fumble
اشتباه
goofs
اشتباه
fault
اشتباه
tripped
اشتباه
trip
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
trips
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
goofing
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
errors
اشتباه
incorrectness
اشتباه
fallacies
اشتباه
mix-up
اشتباه
fallacy
اشتباه
mistakenness
اشتباه
mix-ups
اشتباه
error
اشتباه
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com