Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (1 milliseconds)
English
Persian
hyperemployment
اشتغال بیش ازحد
Other Matches
to cap the climax
ازحد گدشتن
ornate
بیش ازحد اراسته
over irrigation
ابیاری بیش ازحد
mush
احساسات بیش ازحد
red tape
<idiom>
بیش ازحد فرمالیته
amply
بطور بیش ازحد
superfluity
فراوانی بیش ازحد
overstuff
بیش ازحد لزوم انباشتن
oversteps
ازحد خود تجاوز کردن
overstepping
ازحد خود تجاوز کردن
overstepped
ازحد خود تجاوز کردن
overdress
بیش ازحد لباس فاخرپوشیدن
overstep
ازحد خود تجاوز کردن
sticks
خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
overtrading
بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
engagedness
اشتغال
occupations
اشتغال
occupation
اشتغال
underemployed
کم اشتغال
offices
اشتغال
preoccupation
اشتغال
preoccupations
اشتغال
engagement
اشتغال
engagements
اشتغال
busybodies
اشتغال
employment
اشتغال
busybody
اشتغال
office
اشتغال
employment volume
حجم اشتغال
unemployment
عدم اشتغال
overfull employment
اشباع اشتغال
employment rate
نزخ اشتغال
hyperemployment
اشتغال زیاد
idleness
عدم اشتغال
indebtedness
اشتغال ذمه
employment act
قانون اشتغال
employment gap
شکاف اشتغال
employment opportunities
فرصتهای اشتغال
employment opportunities
امکانات اشتغال
employment policy
سیاست اشتغال
full employment
اشتغال کامل
overfull employment
اشتغال وافر
commencement of employment
زمان شروع اشتغال
unemployment equilibrium
تعادل در اشتغال ناقص
full time employment
اشتغال تمام وقت
employment rate
میزان نسبی اشتغال
full employment equilibrium
تعادل اشتغال کامل
full employment output
تولید در اشتغال کامل
full time
زمان اشتغال بکار
inflationary gap
سطح اشتغال مطلوب
full employment rate of growth
نرخ رشد در اشتغال کامل
diplomatist
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
letters testamentary
خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
amateurism
اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
biologism
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
I am obsessed by fear of unemployment .
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
inflationary gap
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
say's law
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
maintenance of membership
هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com