English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
back formation اشتقاق معکوس
Other Matches
derivation اشتقاق
paronymy اشتقاق
pedigrees اشتقاق
pedigree اشتقاق
derivations اشتقاق
derivable قابل اشتقاق
parasynthesis اشتقاق و ترکیب
etymologically از روی علم اشتقاق
etymologies علم اشتقاق لغات
etymology علم اشتقاق لغات
etymologer متخصص علم اشتقاق
etymologize تحصیل علم اشتقاق کردن
etymologize وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
paronymous دارای وجه اشتقاق مشترک
onomastics علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
back formation لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
parasyntheton واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
eponymy اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
onomastics علم اللغات علم اشتقاق اسامی
upside down معکوس
counter معکوس
countered معکوس
countering معکوس
reversed معکوس
reversal معکوس
reversing معکوس
reverses معکوس
converting معکوس
conversely معکوس
converses معکوس
converses :معکوس
conversed معکوس
conversed :معکوس
converse معکوس
converse :معکوس
reversals معکوس
converts معکوس
vice versa معکوس
convert معکوس
converted معکوس
conversing :معکوس
conversing معکوس
negatives معکوس
reverse معکوس
reversible معکوس
contrary معکوس
inverse معکوس
negative معکوس
obverse معکوس
reciprocal معکوس
reversion معکوس
backset معکوس وارونه
reverse polarity پلاریته معکوس
reverse pitch گام معکوس
switcheroo عمل معکوس
invertible معکوس شدنی
inverter معکوس کننده
indian in reverse هندی معکوس
reverse slope شیب معکوس
draw back کشیدن معکوس
reverse thrust تراست معکوس
reverse video ویدئوی معکوس
dis- معکوس کردن
set back معکوس پس زدن
negative relation رابطه معکوس
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
reverse speed سرعت معکوس
inverted structure ساختار معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
negative caster گردش معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
reversal process جریان معکوس
reversal film فیلم معکوس
retroaction عمل معکوس
obcordate قلبی معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
inverted opening گشایش معکوس
inverted file فایل معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse control کنترل معکوس
inverse function تابع معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
invert suger قند معکوس
obversion استنتاج معکوس
back splice پیوند معکوس
reciprocal متقابل معکوس
mirroring معکوس نمودن
reversed معکوس کننده
reversion معکوس کردن
back up معکوس ریختن
back-up معکوس ریختن
opposites روبرو معکوس
opposite روبرو معکوس
countdown شمارش معکوس
countdowns شمارش معکوس
reverse gear دنده معکوس
inverse واژگونه معکوس
reversing معکوس کردن
reverse معکوس کننده
conversely بطور معکوس
reversed معکوس کردن
reverses معکوس کننده
reciprocal معکوس دوجانبه
reverse gears دنده معکوس
reverses معکوس کردن
reverse معکوس کردن
back resistance مقاومت معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
reversing معکوس کننده
feedback تزویج معکوس
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
one's complement معکوس یک عدد دودویی
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
inverse تابع معکوس [ریاضی]
complement معکوس یک عدد دودویی
complemented معکوس یک عدد دودویی
complementing معکوس یک عدد دودویی
complements معکوس یک عدد دودویی
de- معکوس عمل کردن
What invert sugar قند معکوس چیست
shift the rudder معکوس کردن سکان
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
reverse video صفحه نمایش معکوس
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
retroact عمل معکوس کردن
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
retrogresses ترقی معکوس کردن
double quartan fever نوبه ربع معکوس
inverse current جریان ولتاژ معکوس
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
couple back معکوس تزویج شدن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
inverting circuit مدار معکوس کننده
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
backfires نتیجه معکوس گرفتن
backfire نتیجه معکوس گرفتن
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
retrogress ترقی معکوس کردن
retrogressed ترقی معکوس کردن
retrogressing ترقی معکوس کردن
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
back titration تیتر کردن معکوس
inverted file فایل معکوس شده
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert معکوس کردن تازه کردن
converts معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com