Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
English
Persian
disheveled
اشفته نامرتب
dishevelled
اشفته نامرتب
Other Matches
untidier
نامرتب
unequal
نامرتب
irregular
نامرتب
off the rails
نامرتب
out of trim
نامرتب
uneven
<adj.>
نامرتب
untidily
نامرتب
untidiest
نامرتب
untidy
نامرتب
unordered tree
درخت نامرتب
heterogamous
پرچمهای نامرتب
larrikin
ادم نامرتب
slovenly
نامرتب ژولیده
raucous
خیلی نامرتب
sloppy
نامرتب شلخته
sloppily
نامرتب شلخته
unkempt
نامرتب ناهنجار
knock about
نامرتب زندگی کردن
mab
نامرتب لباس پوشیدن
imbroglios
قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
imbroglio
قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
sort effort
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
messy
اشفته
upset
اشفته
perturbate
اشفته
upsets
اشفته
upsetting
اشفته
flickering
اشفته
chaotic
اشفته
berserk
اشفته
inquiet
اشفته
frenzied
اشفته
turbulent
اشفته
disturbed
اشفته
turbulant
اشفته
garbled
اشفته
tumultuary
اشفته
puzzleheaded
اشفته خیال
puzzles
اشفته کردن
higgledy piggledy
اشفته ونامرتب
embrangle
اشفته کردن
distempered
اشفته ناخوش
vexatious
اشفته مضطرب
berserker
اشفته ازجادررفته
word salad
اشفته گویی
fouls
نخ ماهیگیری اشفته
foulest
نخ ماهیگیری اشفته
roil
اشفته کردن
sleave
وضع اشفته
to put in a flutter
اشفته کردن
pertub
اشفته کردن
over anxious
اشفته مضطرب
puzzling
اشفته کردن
foul
نخ ماهیگیری اشفته
fouler
نخ ماهیگیری اشفته
turbulent flow
جریان اشفته
puzzle
اشفته کردن
frenetic
اتشی اشفته
unsettled
اشفته مختل
messes
اشفته کردن
embroils
اشفته کردن
embroiling
اشفته کردن
embroiled
اشفته کردن
harrow
اشفته کردن
harrows
اشفته کردن
mess
اشفته کردن
phrenetic
شوریده اشفته
fouled
نخ ماهیگیری اشفته
embroil
اشفته کردن
disordered
بی ترتیب اشفته
to be in a flutter
سراسیمه یا اشفته بودن
furibund
اشفته ازجادر رفته
burbled
جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbles
جریانهای گردابی و اشفته درسیال
whitewater racing
مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
whitewater
قسمت اشفته موج شکسته
distractedly
اشفته وار ازروی حیرت
burble
جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbling
جریانهای گردابی و اشفته درسیال
pie
چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
pies
چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
snafu
اشفته بودن درهم وبرهم کردن
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
slob
ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slobs
ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
mismatch
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
dishevel
ژولیده کردن اشفته کردن
upsets
اشفته کردن مضطرب کردن
flummox
اشفته کردن مغشوش کردن
upset
اشفته کردن مضطرب کردن
put out
تهیه کردن اشفته کردن
flummoxing
اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxes
اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxed
اشفته کردن مغشوش کردن
upsetting
اشفته کردن مضطرب کردن
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com