Dictiornary-Farsi | اشکار مشخص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
signal	اشکار مشخص
signaled	اشکار مشخص
signalled	اشکار مشخص


Other Matches

disruptive pattern	اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
manifesting	اشکار اشکار ساختن
manifests	اشکار اشکار ساختن
manifested	اشکار اشکار ساختن
manifest	اشکار اشکار ساختن
algorithm	قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms	قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
cells	جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell	جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor	کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
plainest	اشکار
patented	اشکار
apparent	اشکار
patent	اشکار
plains	اشکار
plain	اشکار
crying	اشکار
plainer	اشکار
patenting	اشکار
semblable	اشکار
outed	اشکار
flagrant	اشکار
clears	:اشکار
clearest	:اشکار
clearer	:اشکار
clear	:اشکار
out-	اشکار
burning disgrace	اشکار
evident	اشکار
out	اشکار
patents	اشکار
uncovered	اشکار
open	اشکار
open and shut	اشکار
explicit	اشکار
inapparent	نا اشکار
obvious	اشکار
inevidence	اشکار
open-and-shut	اشکار
conspicuous	اشکار
overt	اشکار
opened	اشکار
opens	اشکار
bared	ساده اشکار
barer	ساده اشکار
revealed	اشکار کردن
bares	ساده اشکار
baring	ساده اشکار
reveals	اشکار کردن
barest	ساده اشکار
bare	ساده اشکار
visible	مرئی اشکار
revealed preference	ترجیح اشکار
detected	اشکار کردن
detecting	اشکار کردن
detects	اشکار کردن
revealed preference	رجحان اشکار
self-explanatory	واضح اشکار
explicit cost	هزینه اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
reveal	اشکار کردن
evident to any one	نزدهمه اشکار
decryption	اشکار سازی
let out	اشکار ساختن
explicit	اشکار صاف
avowals	افهار اشکار
avowal	افهار اشکار
notoriously	بطور اشکار
patently	بطور اشکار
market overt	بازار اشکار
manifest need	نیاز اشکار
manifestative	اشکار سازنده
lay open	اشکار کردن
undisguised	اشکار بی تلبیس
decrypt	اشکار ساختن
manifestation	اشکار سازی
manifestations	اشکار سازی
amende honorable	عذرخواهی اشکار
it will manifest it self	اشکار خواهد شد
frequency demodulation	اشکار ساختن
kithe	اشکار ساختن
conspicuous defect	عیب اشکار
roundly	بی پرده اشکار
manifester	اشکار کننده
revealer	اشکار کننده
detection	اشکار سازی
opens	ازاد اشکار
opened	ازاد اشکار
open	ازاد اشکار
axiom	حقیقت اشکار
self explaining	واضح اشکار
visible balance	تراز اشکار
detect	اشکار کردن
transpicuous	روشن اشکار
known	اشکار ساختن
to reveal itself	اشکار شدن
to make known	اشکار ساختن
flagrantly	باوقاحت اشکار
to lay open	اشکار ساختن
axioms	حقیقت اشکار
public	عامه اشکار
unfolds	اشکار کردن
displayed	اشکار کردن
self evident	خود اشکار
unfolding	اشکار کردن
self explanatory	واضح اشکار
unfolded	اشکار کردن
unfold	اشکار کردن
displaying	اشکار کردن
glaring	اشکار مشهور
displays	اشکار کردن
transpicuous	فرا اشکار
display	اشکار کردن
open to the public	اشکار در نزد همه
it is obvious that	اشکار یا بدیهی است که
apparent electromotive force	نیروی برقرانی اشکار
to make public	اشکار یا علنی کردن
obviously	بطور اشکار یا معلوم
manifest dream content	محتوای اشکار رویا
palpable	قابل لمس اشکار
palpably	بطور محسوس یا اشکار
manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار
the secret will open to me	ان راز بمن اشکار
revelations	اشکار سازی افشاء
manifesting	صورت بار اشکار
revelation	اشکار سازی افشاء
manifest	صورت بار اشکار
manifested	صورت بار اشکار
self revelation	خود اشکار سازی
plain text	متن واضح و اشکار
overt homosexuality	همجنس خواهی اشکار
manifests	صورت بار اشکار
untold	بی حساب اشکار نشده
unfolded	فاش کردن اشکار شدن
quarries	اشکار کردن معدن سنگ
unfold	فاش کردن اشکار شدن
peeping	جوانه زدن اشکار شدن
quarry	اشکار کردن معدن سنگ
quarrying	اشکار کردن معدن سنگ
peeped	جوانه زدن اشکار شدن
peeps	جوانه زدن اشکار شدن
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
to breathe one's simplicity	بسادگی کسی اشکار شدن
taylor manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار تیلور
unfolds	فاش کردن اشکار شدن
peep	جوانه زدن اشکار شدن
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
unfolding	فاش کردن اشکار شدن
locates	تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate	تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating	تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located	تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
to speak one's mind	اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
noise	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
cold fault	نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
noises	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
ultrasonic inspection	متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
federal privacy act	قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
highlighted	مشخص
highlight	مشخص
kenspeckle	مشخص
distinguished	مشخص
marked	مشخص
distinctive	مشخص
specific code	کد مشخص
specific	مشخص
signate	مشخص
pronounced	مشخص
highlights	مشخص
named	مشخص
physiognomonic	مشخص
distinct	مشخص
indistinctive	نا مشخص
specifics	مشخص
it was publicly known	همه میدانستند در نظر همه اشکار بود
earmarking	مشخص کردن
discriminant	مشخص کننده
delineating	مشخص کردن
denote	مشخص کردن
ditinct	روشن مشخص
defining	مشخص کردن
define	مشخص کردن
defined	مشخص کردن
delineated	مشخص کردن
delineates	مشخص کردن
delineate	مشخص کردن
denoted	مشخص کردن
denotes	مشخص کردن
distinctive	فرق مشخص
indicating	مشخص کننده
distinctly	بطور مشخص
defines	مشخص کردن
targeting	هدف مشخص
targets	هدف مشخص
targetted	هدف مشخص
targetting	هدف مشخص
specified	مشخص شده
distinguishing	مشخص اختصاصی