Total search result: 161 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dysphagia |
اشکال دربلعیدن غذا |
|
|
Other Matches |
|
gadroon |
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه |
dead lock |
اشکال |
disadvantage |
اشکال |
disadvantages |
اشکال |
barely |
با اشکال |
drawbacks |
اشکال |
drawback |
اشکال |
traverse |
اشکال |
worriment |
اشکال |
bugs |
اشکال |
bugging |
اشکال |
bug |
اشکال |
traversed |
اشکال |
traverses |
اشکال |
node |
اشکال |
nodes |
اشکال |
nodus |
اشکال |
snaggy |
پر اشکال |
spinosity |
اشکال |
traversing |
اشکال |
forms of currency |
اشکال پول |
i can add rapidly |
به اشکال ما افزود |
diversely |
به اشکال مختلف |
nuclide |
اشکال اتمی |
geometrical figures |
اشکال هندسی |
demurrable |
اشکال کردنی |
debugged |
اشکال زدایی |
baboon |
اشکال مضحک |
baboons |
اشکال مضحک |
debug |
اشکال زدایی |
hardness |
اشکال سفتی |
debugging |
اشکال زدایی |
debugging |
اشکال زدائی |
debugger |
اشکال زدائی |
difficulty |
اشکال زحمت |
difficulties |
اشکال زحمت |
debugs |
اشکال زدایی |
debugger |
اشکال یابی |
impediment |
محظور اشکال |
burbles |
اشکال بی نظمی |
geometric shapes |
اشکال هندسی |
burbling |
اشکال بی نظمی |
burbled |
اشکال بی نظمی |
burble |
اشکال بی نظمی |
smooth delivery |
تحویل بی اشکال |
defect description |
توضیح اشکال |
impediments |
محظور اشکال |
to make difficulties |
اشکال تراشیدن |
to tide over a difficulty |
اشکال را بر طرف |
trouble shooting |
رفع اشکال |
error description |
توضیح اشکال |
troubleshooting |
اشکال یابی |
description of error |
توضیح اشکال |
fault description |
توضیح اشکال |
program debugging |
اشکال زدایی برنامه |
well |
بدون اشکال اوه |
bottle neck |
مانع اشکال کار |
debug aids |
ادوات اشکال زدایی |
it is particularly difficult |
یک اشکال بخصوصی دارد |
to create a difficulty |
اشکال پیش اوردن |
dysphonia |
اشکال در حرف زدن |
diversiform |
دارای اشکال مختلف |
To raise difficulties . To creat obstacles. |
اشکال تراشی کردن |
There is the rub. |
اشکال درهمین جااست |
debugging aids |
وسائل اشکال زدایی |
debugging aids |
ادوات اشکال زدایی |
debugging a program |
اشکال زدایی یک برنامه |
To get into difficulties. |
دچار اشکال شدن |
debugger |
برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل |
similar figures |
اشکال همانندیا متشابه |
debugs |
اشکال زدائی کردن |
debugs |
اشکال زدایی کردن |
swarmed |
چندین اشکال برنامه |
swarm |
چندین اشکال برنامه |
handicap |
امتیاز دادن اشکال |
handicaps |
امتیاز دادن اشکال |
discomfits |
ایجاد اشکال کردن |
discomfiting |
ایجاد اشکال کردن |
discomfited |
ایجاد اشکال کردن |
kaleidoscope |
لوله اشکال نما |
discomfit |
ایجاد اشکال کردن |
kaleidoscopes |
لوله اشکال نما |
swarms |
چندین اشکال برنامه |
acataposis |
اشکال عمل بلع |
wells |
بدون اشکال اوه |
debugged |
اشکال زدائی کردن |
debugged |
اشکال زدایی کردن |
debug |
اشکال زدائی کردن |
debug |
اشکال زدایی کردن |
filet |
توری دارای اشکال مربع |
adds |
قرار دادن اشکال کنار هم |
adding |
قرار دادن اشکال کنار هم |
add |
قرار دادن اشکال کنار هم |
pressed for time <idiom> |
با اشکال وبه سختی وقت |
smoothed |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smooth |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
To put obstacles in the way. |
سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن ) |
smooths |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
galanty show |
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن |
proteus |
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته |
smoothest |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
primitive |
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی |
bugging |
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال |
pattern |
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند |
bug |
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال |
zoomorphism |
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص |
bugs |
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال |
patterns |
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند |
pleomorphic |
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف |
intarsia |
منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب |
bioastronautics |
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات |
transversal |
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی |
graph |
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن |
setting up |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
sets |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
planimeter |
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند |
error handling |
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال |
numerical indicator tube |
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد |
set |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
tessellate |
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث |
graphs |
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن |
annular |
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی |
filling out |
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن] |
symbolic |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
symbolically |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
surges |
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه |
surge |
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه |
regional breakpoint |
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود |
snapshots |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
snapshot |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
godroon |
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود |
surged |
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه |
stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
troubleshoot |
1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری |
aerodynamics |
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها |
maintenance |
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند |
hemophilia |
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید |
click art |
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند |
traces |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
traced |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
trace |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
glitch |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
glitches |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
problem |
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار |
problems |
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار |
rosettes |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
rosette |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
Honey comb design |
طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.] |
medallion |
ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.] |
Kasim Ushag design |
طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.] |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
stereoscope |
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته |
motif |
گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.] |
lattice design |
طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.] |
lappets |
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.] |
stepped lines |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
reciprocal border |
حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.] |
rashwan medallion |
ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.] |